رمان Archives - صفحه 11 از 558 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان

رمان ملورین

رمان ملورین پارت 67

        به هر سختی که بود خوابش برد ولی دعا می‌کرد ای کاش نمی‌خوابید! ای کاش…   ***     – محمد چرا اینطوری می‌کنی با من آخه؟! بابا نمیگی دق می‌کنم من الان نزدیک شش ماهه همین جوری داری بام رفتار می‌کنی… نه حرفی بام می‌زنی نه هیچی! هیچ ارتباطی نداری بام لعنتی؟! چرا اینطوری می‌کنی؟!

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 74

        هر دو سمت امیریل چرخیدیم ولی من سریع نگاه گرفتم و مشغول جمع کردن بشقاب شدم اما صدای عمه و سنگینی نگاه امیر را حس می کردم.   -چیکار دخترم کردی که ازت شاکیه…؟!   چشمان متعجب امیر را می توانستم تصور کنم حتی ابرویی که بالا انداخته است… -والا خودمم می خوام بدونم چیکار کردم….؟!

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 201

    به محض اینکه وارد مطب شدند، سراب مقابل سرویس بهداشتی ایستاده و حامی را به سمت میز منشی هدایت کرد.   _ تا نوبت میگیری من یه دستشویی میرم.   حامی که نمیدانست چه در سرش می‌گذرد، با لبخند سر تکان داده و از او دور و دورتر شد.   یک لحظه از ذهن سراب گذشت که شاید

ادامه مطلب ...

دانلود رمان تو را با گریه بخشیدم به صورت pdf کامل از سید بهشاد زهرایی

        خلاصه رمان:   داستان دختری به نام نیوشا ک عاشق پدرش است اما یکباره متوجه میشود اسمش از معشوقه قبلی پدرش گرفته شده ، پدری ک هیچوقت نتوانست عشقش را فراموش کند و نیوشا وقتی درک میکند ک خودش دچار عشق ممنوعه‌ای میشود ….    

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 26

  ساعت هواخوری بود و با فیروزه نشسته بودیم _چرا امیرو نیوردی دلم براش یه ذره شده؟ این ساعت تو مهدی که برای بچه های اینجا بود نگه میداشتنشون بچه هایی مثل امیر که به گناه نکرده اینجا خونه شون شده بود _حالا اجازه میگیرم فردا میارمش حواسم به آدمایی بود که داشتن تو محوطه میچرخیدن کی میدونه تو دلش

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 24

      _من مشکلی ندارم با این قضیه…..     _پسر اول خوب فکراتو بکن، انقدرم عجله نکن پای آینده ات وسطه طلاق چیز کمی نیست…..     نمیذاشتم مردی که منو به اینجا دوباره شرمنده بشه و غرورش یه بار دیگه جلوی حاج حقی زیر پا له بشه و برای اینکه یه ذره از ناراحتیشو کم کنم گفتم

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 54

    خودم هم از خودم میترسیدم، خودم هم نمیدانستم به چه تبدیل شده ام… فقط میدانستم از آن عامر سابق چیزی باقی نمانده و مسبب تمام این تغییرات همین دختر است.   _ من… متاسفم…   همین، تنها حرفی که برای زدن داشتم ابراز تاسف بود! گفتم و با بیشترین سرعتی که میشد از آن اتاق لعنتی بیرون زدم.

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 348

    قبل ازینکه فرصت کند سمتِ ارسلان برگردد ، او از پشت سر به بدنش چسبید و دستش را روی گردنش گذاشت   آرام گلویش را فشرد و کنار گوشش پچ زد   _ یادته وقتی ایران بودیمم از این غلطا میکردی؟   دلارای غرش کرد   _ گلومو ول کن   _ یادته تو آسانسور چه دسته گلی

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 344

            _ مامان…   لب زدم، کلمه‌ای که هیچ‌گاه خودم به زبان نیاوردم، قباد به ارامی کنار صورتم، روی بالش نگهش داشت، دستم بالا آمد و دستانش را لمس کردم، دخترکم خواب بود.   بینی به صورت و گردنش چسباندم، نفس کشیدم، عطر تنش را به جان کشیدم:   _ قربونت برم مامان…دخترکم…   _

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت سی و چهار

که با دیدن میز چیده شده کمی جا خوردم قرار نبود مناسبت خاصی داره این میز که من آلفا ازش بیخبرم ؟! دست کوچولو رو گرفتم جلو تر آمدم با دیدن میز تازه فهمیدم که رسم مهمان نوازی شروع شده امشب قرار جشن بزرگی باشه و جالب ترین بخش این میز نوع قرار گیریش بود دقیقا رو به روی آینه

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق ( خون آشام )

•به نام حق که زندگی به ما داد • سلام ! معذرت میخوام بابت غیبت دوسالم اتفاقات زیادی افتاد که هر کدامشون خالی از لطف برایم نبود! بلاخره به اتمام اتفاقات دارم نزدیک میشوم قصد دارم این رمان رو هم باهم به اتمام برسانیم/: دوستدارتون شیدا )): داستانی آغاز شد که سرآغازگرش ما نبودیم چه بخواهیم چه نخواهیم این ماجرا

ادامه مطلب ...

رمان دچار پارت ۵

******   «رنجِ نتوانستن»   خانم علوی بعد از مدتها وقت کرده به من سر بزند و من پروانه‌وار دورش می‌گردم. او مادر من است و همین که یک زن غریبه توانسته به یک کودک یتیم و بی‌سرپرست چنین حسی را القا کند، یعنی مقام او از مادر هم بالاتر است. روی مبل‌های صورتی‌ام نشسته، خسته است و با شصت

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 311

        آرام و زمزمه مانند گفت :       ـ پات شکسته و به من میگی وضع پات خوبه ؟؟؟ اونم تو چنین شرایطی ؟؟؟       معین یک قدم به سمت یزدان جلو رفت که درد در پایش نشست و چهره اش بی اختیار درهم کشیده شد :       ـ یزدان خان

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 73

        مونا با هزار تا ناز و عشوه ای که مرا داشت آتش میزد، چای را جلوی امیر گرفت. تیز نگاه امیر کردم و با اخم هایی درهم به دستهایی که داشت برای برداشتن چای بالا می آمد، اشاره کردم برندارد اما او بیشعورتر از این حرف ها بود که با نگاهی پر شیطنت و حرص درار،

ادامه مطلب ...

دانلود رمان عمارت لوسیفر به صورت pdf کامل از شیواA

        خلاصه رمان:   داستان در مورد دختری یتیمه و فقیره.. که جایی برای موندن نداره و تو کوچه خیابون ها میمونه.. و پسر داستان ما پسری خشن و مغروره این پسر خشن یکی از ارباب های بزرگه و از پدرش به یه سری دلایل متنفره.. و دست سرنوشت این دو را بین هم قرار میده.  

ادامه مطلب ...