رمان جزر و مد پارت 31
از در پشت آشپزخونه زدم بیرون و رو نیمکت چسبیده به دیوارش نشسته بودم صیغه؟؟ مگه من انقدر دم دستی ام که به خاطره اینکه دورو بر اون پیدام نشه اینطوری بهم پیشنهاد میده؟کسی چرا نزد دهنش؟ مگه چیکارس؟ “به خاطره راحتی دختر عمو” یه دروغگوی بی خودِ ولی…..ولی امیر خیلی