رمان غرق جنون پارت 60
حرکت دست تمنا روی موهایم متوقف شد و با صدایی بلند آب دهانم را بلعیدم. هر دویمان کاملا محسوس هول کرده بودیم و تنها تفاوتمان این بود که سر من میان آغوشش بود و لرزیدن پلک هایم از نگاه عامر پنهان! فین فین کنان به تته پته افتاد. _ بی… بیمارستان واسه چی؟!