رمان Archives - صفحه 9 از 558 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 77

        این بار دیگر ستاره هم خنده اش گرفت… -بیچاره اون مردی که می خواد تو زنش بشی… اصلا موندم اونا از چی تو خوششون اومده…؟!     رستا قری به سرو گردنش داد… -اولا که خوشگلم ستاره جون… این حجم از زیبایی چشمشون رو کور کرده…!   سپس سینه ای لرزاند و ادامه داد… -می دونی

ادامه مطلب ...

دانلود رمان انتقام در برابر اشتباه عاشقانه به صورت pdf کامل از دلارام

      خلاصه‌ی رمان:   دخترا متفاوت اند‌. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد. خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 57

    فین فین کردن های پشت سر همم بالاخره اعصابش را به هم ریخت. دستمالی را به بینی ام فشرد و هر چه زور داشت سرم خالی کرد.   _ یه قطره دیگه اشک بریزی من میدونم و تو، یه ساعته یه بند عر میزنی!   با لبهایی آویزان بیشتر گوشه ی مبل فرو رفتم که او هم نزدیک

ادامه مطلب ...

رمان دچار پارت ۱۲

_یادته یه بار بهت گفتم همه آدما با یه خاصیتی به این دنیا میان؟ تو آرامش‌بخشی. شایدم شفابخش   با لبخند محوی نگاهش می‌کنم. دستم را از گونه‌اش پایین آورده و آرام روی شکمش می‌گذارد. چشمهایش را می‌بندد و آرام است. با دست دیگرم زیرپوشش را کمی بلند می‌کنم تا چیزی را که حدس زدم ببینم. بله شکمش هم کبود

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 27

      یه آه پرافسوس کشید و با یه لبخند تلخ و چشمای غمگین زل زد بهم   _نه هر دختری…..     فکر کنم شیدا رو میگه پس درست فهمیده بودم شب مهمونی فهمیدم باهاش مثل بقیه رفتار نمیکنه     _دختر خالتو دوست داری مگه نه؟   جا خوردنش خیلی واضح بود ولی خودشو زد به اون

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 202

    همچون روحی سرگردان کوچه خیابان های شهر را زیر پا گذاشت. آنقدر راه رفته بود که کف پاهایش میسوخت.   تاریکی روی تمام شهر سایه انداخته بود که با خستگی روی صندلی ایستگاه اتوبوس نشست.   حدس میزد آدمهای راغب دورادور زیر نظرشان داشته باشند و فکر میکرد اگر تنها باشد، شاید سراغش بیایند.   اما بیشتر از

ادامه مطلب ...
رمان هامین

رمان هامین پارت 175

      عقب کشید و دوباره فاصله رو رعایت کرد.   حس بدی که برای چند ثانیه گرفته بودم از بین رفت.   _ نظرت چیه؟   دوباره به صفحه‌‌ی لپ تاپ نگاه کردم.   _ مناسب نیست.   ابروشو بالا انداخت و موهای بلندشو پشت گوشش فرستاد.   _ چرا؟   _ دست‌هاش مناسب نیست.   _ دست‌هاش؟

ادامه مطلب ...

دانلود رمان راز شبانه به صورت pdf کامل از ساناز لرکی

      خلاصه رمان :   شبانه دختری است که عاشق عکاسی ست اما برادرش شدیدا با این قضیه مخالف است. بدون اطلاع خانواده برای یک مصاحبه میرود و در مسیر برگشت تصادف میکند در آمبولانس متوجه میشود هیچ چیز تصادفی نیست و سرنشینان ماشین و حتی مرد مرموزی که به ظاهر عابر بوده و سوار ماشین شده هم

ادامه مطلب ...
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 181

    ساعت از ده گذشته بود و هم چنان امید نیامده بود. دلش شور می‌زد. رهام چندباری با او تماس گرفته بود و احوال امید را جویا شده بود. چرا رهام از او خبری نداشت؟   در برابر هر زنگی که به امید می‌زد، اسمس‌های کوتاه دریافت می‌کرد و در آخرین پیام، امید گفته بود تا ده خودش را

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 347

            بدخلقی از او نمیدیدم، همیشه مرتب و منظم بود، درست با بچه رفتار میکرد و پدری دلسوز بود، حتی گاهی…از دهانم در میرفت و پیش همکلاسی‌ها به عنوان شوهر، نامش می‌بردم!   دست خودم نبود، رفتارهایش ایده‌آل و درست بودند اما…چیزی که عذابم میداد گذشته بود. نمیتوانستم بگویم قباد خیانت کرد…   یعنی، کرد…شاید

ادامه مطلب ...

رمان دچار پارت ۱۱

« لایه‌های تنیده»   حرف‌های سامان سلول‌های مغزم را می‌سوزاند. نه می‌خواهم لی‌لا را رها کنم، نه می‌خواهم وارد رابطه شوم. چرا سامان اجازه نمی‌دهد بدون تعهد و ریسک در همین حال خوبی که دارم بمانم؟! آخرین باری که متعهد شدم و رابطه‌ای را تمام و کمال به دوش کشیدم، آن دختر با تریلی هیجده چرخ از رویم رد شد. دیگر

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 28

  _هیچ وقت به خودم اجازه ندادم تو زندگیتون دخالت کنم وقتی مادرت بهت گفت بریم خواستگاری دختر داییت و تو مخالفت نکردی خیالم راحت شد که میخوای زندگی کنی و خانواده ی خودتو تشکیل بدی…..ولی….. پس گفته…. لحنمو تند کردم _ولی چی؟؟ _سخته برام راجع به خصوصی ترین بخش زندگیتون حرف بزنم بابا ولی وظیفه ی منِ یه ذره

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 76

        عماد وا رفت. -اما رستا کم مونده بود سر اون قضیه مونا رو بکشه…! رستا دوست داره…!!!     امیر لحظه ای خنده اش گرفت. -دوسم داره ولی لجبازه…! یه خواستگار سمج داره که بد خاطرشو می خواد…!     چشمان عماد درشت شد. -خواستگار…؟! صحبتی نبود که…؟!   امیر از حرص کمی دیگر آب خورد

ادامه مطلب ...

رمان دچار پارت ۱۰ طولانی و سفارشی

«نجات‌دهنده»   عماد   بعد از دو روز استرس و ماندن در کوه و دشت، دلم دیدنش را خواسته و سریع لباس‌های گرد و خاکی‌ام را عوض کرده و سراغش رفته‌ام. چیست که مرا اینطور بی‌منطق به سوی این دختر می‌کشاند؟! تمامِ مسیر دنبال بهانه‌ای گشته‌ام و چیزی به جز خرید لباس فرم برای کارمندان پیدا نکرده‌ام. آخر من چه

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 56

    روی پله های ورودی نشسته بودم. چند ساعتی میشد که با شاخه های ریز و درشت روی پله ها بازی میکردم تا خودم را سرگرم کنم.   خود بی قراری که در نبود عامر داشت ذره ذره آب میشد. نسخ بودم… نسخ حضورش، صدایش، نگاهش، آغوشش…   سه روز از آن ظهر منحوس و نفرین شده که یادداشتش

ادامه مطلب ...