29 خرداد 1401 - رمان دونی

روز: 29 خرداد 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی بار پارت 8

  با این حال هیچ چیزی نمیتواند حالِ خوشم را خراب کند. صدای آهنگ بلند است و تاپ و شلوارک به تن دارم و موهای بلندم باز و درحال رقصیدن، هر چند لحظه یکبار جواب پیام یکی را میدهم. چشم از منظره ی دلبرِ روبرویم میگیرم و برای این تراس برنامه ها دارم. برمیگردم و به پذیرایی جمع و جور

ادامه مطلب ...
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 113

  تارخ نفس داغش را با بازدمی عمیق بیرون فرستاد _جواب بده خب افرا پوزخندی زد. _ ماشاءالله حلال زادهم هست.تارخ دستش را لای موهایش فرو برد. سامان حلال زاده بود، اما بدترین زمان را برای تماس انتخاب کرده بود. صدای افرا باعث شد به او نگاه کند. _ برای چی داد میزنی سامان؟ اخم کرد. ظاهرا قرار نبود افرا

ادامه مطلب ...

رمان ناسپاس پارت 11

  من هاج واج نگاهش کردم و اون پوزخند زنان سمت تخت رفت.این آدم هر نیتی که از زدن این حرف داشت نیت سالمی نبود.اگه میخواست باهام شوخی بکنه که شوخی بدی بود. اگه میخواست سر به سرم بزاره که بازم شخص بدی رو برای اینکار انتخاب کرد. از کنارم رد شد و رفت سمت تخت. چرخیدم سمتش و گفتم:

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 118

  دلارای غرید : _تمومش کن _تازه شروع شده _من به اندازه کافی داغونم هومن نمی بینی ؟ وضعیتم رو ببین ! آرومت نمیکنه ؟ هومن صادقانه جواب داد: _نمیکنه ، من داغون ترم تو بیشتر زخم زدی _میخوام برم _میری به وقتش _وقتش کیه ؟ _اولی تا چند دقیقه دیگه که ماشین اومد دومی وقتی که طلاق گرفتیم دلارای

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت هشتم

کبود شده سینره ب خودم امدم رو ب انیسا ک داشت گریه میکرد گفتم چرا چچرا ایتجوری شده فقظ حق میزد و من این بار باصدای مثل نعره گفتم جواببب بده چیکارش کردی زبون باز کرد و گفت -فقط ذهنشو خواندم با دست ب پیشونیم زدم بله خودش بود سینره توانش نصف هست اونم ب خاطر من احمق منی ک

ادامه مطلب ...

رمان گلاویژ پارت 121

  بادیدن ترافیک کلافه چنگی به موهام بدم و زیرلب زمزمه کردم: _لعنت بهت این وقت شب این همه ماشین توی خیابون چیکار میکنه؟!!! گوشیم دوباره زنگ خورد.. فورا برداشتمش وبادیدن شماره ی عزیز کلافه ترشدم.. حالا چی بهش بگم‌؟ بگم واسه چی نرفتم خونه؟ خنده دار نیست اگه میگفتم دارم توخیابون ها دنبال گلاویژ میگردم؟!! _جانم عزیزجون؟ _کجایی پسرم؟

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 31

  تورج مشکلات تنفسی و قلبی که داشت حالا بعد از گذشت چند سال و بالاتر رفتن سنش ، حاد تر از همیشه به نظر می رسید و به دستور پزشک شخصی اش که در عمارت ویزیتش می کرد ، بهتر بود به خاطر شرایط خاص جسمی اش اندک اندک خودش را بازنشسته کند و از دور سیستم را مدیریت

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 97

  نمی شد اسم خاصی رو حسی که دیشب بهم دست داد بذارم.. شاید فقط ظاهر و حرکات درین که یه جورایی دست نیافتنیش می کرد و مثل بقیه راحت پا نمی داد باعث می شد که غریزه ام هم ناخودآگاه بیشتر از بقیه به سمتش جذب بشه.. ولی هرچی که بود.. باید کنترلش می کردم چون.. اگه کار به

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق(خون اشام) پارت هفتم

*الکساندر میدونستم ک دوباره قرار همو ببینیم، ب خاطر همین خونه رو طلسم کردم ک کسی از وزارتخونه نفهمه ک من با یک نیمه انسان در ارتباطم. ب بیرون از خونه رفتم انیسا ب حموم رفته بود. انیسا مبارز قدرتمندی بود ب خاطر تمرین امروز و برنده شدنش ب سن بلوغ رسید، مابین ما رشم هست ک هر کسی در

ادامه مطلب ...
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 49

  بامکث طولانی که بیانگر این بود، داره دنبال بهونه یا حرف تازه ای میگرده گفت: _مچ گیر خوبی هم هستی! _اما این جواب من نبود! _خب مثلا اگه بگم نمیدونم چرا سراز اینجا درآوردم تو باور میکنی ؟ _بازم نو‌شیدنی و حال و خراب ووو؟؟؟ یه دفعه یه جوری که انگار خودشو جمع کرده باشه، با تک سرفه ای

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 192

  انگشتمو روی زنگ گذاشتم و آهسته فشردمش. تهش رسیدم به همین خونه با احساس پررنگی که هر چند دقیقه یکبار ناقوس پشیمونی و ندامت رو تو وجودم به صدا در درمیاورد! صدایی که با تشر بهم نهیب میزد: “آل ببرت شیواااای نادون! قهر کردی و رفتی کدوم جهنم! جهنم شهرام !؟ رفتی که اینجوری دست از پا درازتر برگردی

ادامه مطلب ...