روز: بهمن ۲, ۱۴۰۱ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت ۴

    دست به سینه و طلبکار، به زن روبروش نگاه می‌کنه.   زن صاحب مزون با تعجب به قیافه‌ی میرغضبی دیارا زل می‌زنه.   من پیش قدم می‌شم و شروع به حرف زدن می‌کنم:   – سلام وقتتون به خیر. جدید ترین لباس عروس هاتون رو می‌خوایم. لطف کنید بیارید پرو کنن…   صاحب مزون با خوش رویی استقبال

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت ۱۱۳

  یک ابروش رو انداخت بالا و شیطون گفت: -اصلا بگو یه درصد اگه شده باشم..   -میخواهی تلافی چند ماه رو یه روزه دربیاری؟..   -نه کامل..ولی یکم که میتونی کم کاریتو جبران کنی..   اخم هام رفت تو هم و با حرص گفتم: -من کم کاری کردم؟..   -اره پس چی..   -به خدا سامیار توی پررویی رو

ادامه مطلب ...
رمان دالاهو

رمان دالاهو پارت ۱۸

    با صدای مامان از فکر بیرون اومدم. – از قدیم گفتن یکی یه دونه خل و دیوونه …یک دم میخندی یک دم اینجوری تو خودتی؛ اگر مثل ما بین هفت هشتا بچه بزرگ می شدی الان وضع و اوضاعت این بود.   داشتم کم کم به مامان هم شک می کردم. بی دلیل داشت بحث رو سمت چیزی

ادامه مطلب ...
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت ۱۴۲

      چشم های یاسمین تا ته باز شد:   _دلبری کجا بود؟ توهم زدی؟ چرا هر رفتاری میکنم منظور برمیداری؟   _چون من با هر رفتارت دیوونه میشم.   _نشو…   ارسلان بازوهایش را فشرد: نمیتونم. هم ازت دورم هم یه نفس مونده بهت برسم. یه وجب هم باهام فاصله نداری ولی داری میری رو مغزم. نمیتونم محکم

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت ۱۱۶

    ×××   _میسوزه بابا زهرا   _خانوم چیکار کنم یکم تحمل کنین ضدعفونیش کنم   نگاهی به زخمم کردم و آه از نهادم بلند شد چقدر بد شده بود! دوباره با سوزش زخمم چشمام و بستم این بار دستش و که توش پنبه آغشته به بتادین بود چنگ زدم و گفتم: _ول کن ول کن‌ نمی‌خوام بابا  

ادامه مطلب ...

“خدمتکار عمارت درد” پارت ۵۶

  من دیگه خسته شده بودم انگار داشت یه چیزی بهم فشار میورد خفه ام می کرد   سر گیجه داشتم برا اینکه نیفتم از گوشه میز گرفتم   سریع دانیال برام به آب قند درست کرد   رو صندلی نشستم و اون دوتا هنوز میخواستن بفهمن چه دلیلی داره من اینطوری شدم   نمیدونستم چجوری بهشون بگم ولی اینجا

ادامه مطلب ...