رمان انتقام یا عشق (خون آشام) Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان انتقام یا عشق (خون آشام)

انتقام یا عشق؟(خون اشام) پارت سی و سه

نگاهی ب سابین انداختم ک در پوست خودش نمیگنجید و بعد نگاهی ب مادرش ک او نیز کمی رضایت مند ب نظر میمود انداختم. -سینره بهتره یکم بیشتر راجب جشن بگی! نظرت چیه؟ خستم بود خسته تر از اونی ک ب فکر رابطن یا حتی جشن باشم. نگاهی سر سری بهش انداختم و گفتم -جشنی ساده باشه ولی ولی ازتون

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت 32

با حس اینکه کسی دستش را توی موهام میکشه از خواب بلند میشم. مادربزرگم کنارم نشسته با اینکه میدونم مادربزرگم رو از دست دادم ولی با خوشحالی بغلش میکنم اونم با لبخند جوابمو میده من گریه میکنم و اشک میرزم و اون میخنده. -سینره قبل از مرگم ازت خواستم با کسی باشی ک تو رو میخاد. هنوزم ازت میخوام فقط

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت 31

با صدای افتادن وسیله ای از اتاق مادربزرگم ب سمتش دویدیم. در را باز کردم با دیدنش ک روی تخت دراز کشیده بود کمی تعجب کردم اما وقتی ب سمتش رفتیم دیدم ک طستش روی میز کنار تخت هست. -دورت بگردم من چی میخاستی -سیـ…. ـنره سرم داره میترکه میدونم خون زیادی ازم رفته -نه مامان جونم الان ک خوبی

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت 30

باشنیدن صدای ارام مادربزرگم دویدم ب سمتش درست حدس زده بودم بالای سرش شمع بود نگاهی ب مادربزرگم انداختم. از ترس پاهایم میلرزیدند نشستم و ب صورت مادربزرگم ک غرق در خون بود نگاهی انداختم. -مامان بزرگ الهی فدات شم چیشد چرا اینجوری شدی دستش را با تمامی توانش تکان داد و ب صورتم نزدیک کرد و روی صورتم کشید

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون اشام) پارت بیست و نهم

-اولین بار اسممو صدا میکنی! من بهت علاقه دارم سینره بهتره بگم عاشقتم! ♡ از خود بی خود شدم بلند شدم و گفتم -نمیفهمم چی میگی! دستمو گرفت و نشون روی تاب و گفت -دوست دارم بیشتر از خودم دوست دارم. بعدهم خودش از روی تاب بلند شد جلو پام مثل انیکه زانو بزنه نشست و از توی جیبش ی

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق پارت (خون آشام) بیست و هشتم

با حس دست کسی توی موهام از خواب بلند شدم. با چشم ت چشم شدن باهاش فهمیدم ک بلاخره اون کسی که منتظرش بودم پیداش شده. با وقاری ک کاملا الکی بود از جام بلند شدم -سلام -سلام عزیزم خوبی؟ -ممنون -مامانم و خواهرم پایین دارن با مامان بزرگت حرف میزنن نظرت چیه بریم یکم بگردیم؟؟ -اممم باشه فکر خوبیه

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت بیست و هفتم

اون مرد برگشت و چشمم ب چشمش افتاد. چشمانی ب رنگ سبز. چشمانی ک قلبم شهادت میداد چشمان گمشده من نیست. -عذرمیخوام اقا هیچی نگفت و با غضب نگاهی بهم انداخت بعدش مشغول خرید الوچه شد. من با ناراحتی نگاهی ب الوچه های توی سینی انداختم. روزی ک ب خاطر این الوچه ها پیش این سینی امدم چشمم ب چشم

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون اشام) پارت بیست و ششم

این جواب محکم گتی من ک ساکت شدم. با روشن کردن عود توسط گتی چشمانم سیاهی رفت و ب خواب عمیقی فرو رفتم. . . . . . . . . . . چشمانم را با نوازش سرم باز کردم. با چشمانی ب رنگ ابی رو ب رو شدم. چشمانم را باز و بسته کردم ک متوجه واقعی بودن این

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت بیست و پنجم

صدای بلند ماشین رو شنیدم میفهمیدم داره بهم نزدیک میشه اما پاهام جون نداشت تکون بخورم ماشین بهم نزدیک شد و تنها کاری ک ازم بر میومد با درد پاهام بستن چشمام بود. با بوی عود چشمامو باز کردم با اولین چیزی ک روب رو شدم سقفی از چوب بود نگاهی ب اطراف انداختم هوا تاریک بود با صدای خش

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق(خون آشام) پارت بیست و چهارم

کمی فکر میکنم. -سانـ… بین!؟ -خودمم خوشگل خانم. دستش را بر میدارد و برعکسم میکند صندلی چرخی هست. پایین پاهایم زانو میزند دستانم را میگیرد. بوسه ای پشت ان میگذرد و بلند میشود. ب سمتی روی تختم میرود و دسته گلی را بر میدارد و ب سمت میگیرد! -گل برای گل البته شما گلی ولی عمرتون مثل گل نباشه اصلا…

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت بیست و سوم

ناگهان از میان اب موجودی قول پیکر بیرون امد سرش خونی بود و سنگی بزرگ روی ان بود. آلوینا با ترس گفت -او.. ـن او.. ـن چیه ساندر و با ترسی غیر قابل وصف پشت سر ساندر رفت و پناه گرفت -لویاتان -چی؟ – -دهنتو ببند اگه با سنگ بیدارش نمیکردی الان وضعیت ما این نبود. {لویاتان لویاتان در واقع

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت بیست و دوم

ب سمت رودخانه بیرون از عمارت رفت. کنار اب نشست اطراف رودخانه سر سبز بود. درختانی بزرگ و قدیمی ک در صبح زیبا اما در شب روب انگیز بود. نگاهی ب اب انداخت تصویر ماه کامل تو رودخانه زیبا بود اما ن برای دلتنگ ساندر. نگاهی ب ماه کرد صورت سینره را در ان دید خسته بود، از زندگی اش

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت بیست و یکم

آلوینا با ناز و کرشمه ای ب سمت ساندر امد و دستش را لای موهای ساندر کشید بعد با ماز روی پاهایش نشست اما با مخالفت سر سخت ساندر روبرو شد. -ببخشید آلوینا انگار بهت خوب نگفتن من کیم؟ و چقدر زمان با ارزشه برام -چرا اما فکر میکردم برای من وقت داشته باشی با پوزخندی کوبنده گفت -برای تو.؟

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت بیستم

جعبهوای ب رنگ مشکی ک مکعب مستطیل بود و با ربانی قرمز بسته شده بود در جعبه را باز کردم و با عکسهای سینره روب رو شدم. تمام این سال های دوری وقتی دلم برایش تنگ میشد نگاهی ب این عکس ها می انداختم، اما دلتنگی ام رفع نمیشد گاهی بادیدنش ارام میگرفتم گاهی با دیدن کارهای روز مره اش

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت نوزدهم

و با دستانش سمتی را نشان داد با دیدن آلوینا لحظه ای ماتم برد اون ک بعد از قضیه خواستگاری پدرم و مراسم خاطره انگیز دیگه ت این سهر دیده نشد البته ب من گفته بود ک برمیگرده و عشقی رو ک توی دلمه رو نابود میکنه. بی توجه خواستم برگردم و با انیسا برم ولی با دستی ک روی

ادامه مطلب ...