“خدمتکار عمارت درد”پارت 14
با گفتن وضعیت مارال خیالم راحتر شده بود شوک عصبی چیه؟! با یه شوک حالش اینطوری بشه خدا لعنتم کنه طاقت ندارم باید ببینمش فقط پنج دقیقه اجازه دادن ببینمش + چجوری بزارم بری… غرقه خوابه دستشو گرفتم واسه اولین بار آخ موهات… موهاشو کنار زدم یه بدسه زدم به پشونیش عاقبت راز دلم