“خدمتکار عمارت درد”پارت 10

1
(1)

 

فرهاد: آمادگی نمیخواد

من میخوام دختری که پسند کردم بهش معرفی کنم…

 

این چی میگفت؟! پسند کرده؟!

این میگفت مثل دوست باشیم

 

+ هر چی باشه من آمادگیشو ندارم

الان من برم

 

چند قدم که برداشتم

مچ دستم اسیر دستش شدم

 

فرهاد: مارال کوجا میری؟!

حق میدم زوده تو رو به خونواده ام معرفی کنم

 

+ خوبه خودتم میدونی

 

فرهاد: باشه

باش راست میگی من تند رفتم

ولی بزار با زرا آشنا بشی

اونم دوست داره بهت قول میده

 

این بشر چقدر بی دفاعه در برابر من

چیکار کنم دلم نمیاد بگم نمیخوام با زرا آشنا بشم

 

+ اگه زرا تنها بود کسی کنارش نبود

بریم منو بهش معرفی کنی

 

فرهاد: چرا تنها؟! با کوروش مشکلی داری؟!

 

خبر نداره من خدمتکار این خونه ام

کوروش ام ارباب این عمارت

 

+ نه نه چه مشکلی…

 

دستمو کشید منو با خودش برد

 

فرهاد: پس الان میریم

 

+ نه فرهاد بس کن

ول کن تورو خدا…

 

فک کنم تاثیر اون زهر ماری بود که خورده بود هیچی از حرفامو

نمیشنید

هر کاری میکردم دستمو ول نمیکرد

 

وای خدا کوروش و رزا اونجان

اگه بفهمه منم

خدایا اون روزو نیار

 

فرهاد: سلام سیستر و کوروش بزرگ

 

سرمو نمیتونستم بلند کنم چون با اولین نگاه کوروش میفهمید

منم

 

زرا: وییی خدا سلام داداش خوشتیپم

 

زیر چشمی نگاشون میکردم

 

کوروش فرهادو بغل کرد

 

کوروش: به به دکتر گل

خوش اومدی

 

زرا: داداش این دختر خانم کیه؟!

چقدر خجالتیه…

 

نفسم بند اومده بود و قلبم تند تند میزد

الانه که برم اون دنیا برگردم

 

فرهاد: حق بده دختر اولین باره میخواد باهات حرف بزنه

هر کی مثل تو نیسن سریع جفت بشه

 

رزا: داداش چی میگی من با کی جفت شدم…

 

کوروش: فرهاد فک کنم دوستت لال شده

 

فرهاد دستشو گذاشت رو شونه ام و منو به خودش نزدیکتر کرد

 

فرهاد: این دختر خانم خوشگل اصن لال نیست

بر عکس باهاش آشنا بشین خودتون میفهمین چه زبون درازه…

اسمش ماراله

 

سرمو بالا کردم نگاه کوروش کردم

قشنگ با هم چشم تو چشم شدیم

 

تو نگاهش قشنگ میشد تعجبو و خشمو خوند…

 

من دیگه واقعن کارم ساخته اس

 

رزا بغلم کرد

 

رزا: وای دختر اسمت چه نازه

 

نقابمو در آورد

 

رزا: دختر تو چه خوشگلی

داداشم دست رو چه دختری گذاشته…

دارم بهت حسودی میکنم

 

حواسم پیش کوروش بود ببینم داره چیکار میکنه

 

وای خدا چرا کوروش رفت وسط سالن

 

کوروش: مهمونی دیگه تمومه همتون دوستان میتونید برید دیگه

ممنونم که اومد

آقا مرتضی مهمونا رو راهنمایی کن

 

خدایا خودمو بهت سپردم

 

کوروش داشت میومد سمتم

 

مچ دستمو محکم گرفت فقط داشت فشارش میداد

 

رزا: کوروش داری چیکار میکنی؟!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

26 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
H...:)
H...:)
1 سال قبل

عالی 😂

mehr58
mehr58
1 سال قبل

واویلا گندش درامد 😣 

ثنا
ثنا
1 سال قبل

یا خداااا

پ_P
پ_P
1 سال قبل

وای پارت جدید رو بزار دیه
حالا اینا هم یه چیزی گفتن

صغرا ۱۱
صغرا ۱۱
1 سال قبل

بی نهایت مشتاقم واسه پارت بعد 😛

نفس
نفس
1 سال قبل

عیییی جاااان😍😂
آزاده دلم برا رمان تو تنگولیده🥺💔

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  نفس
1 سال قبل

عخشم ….اگر شد میزارم پارت بعدو😂😍

نفس
نفس
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

مشیییییی😍😘😘🤗

ساحل غم
ساحل غم
1 سال قبل

واو
الان کوروش مارال رو اونقدر میزنه که صدای گوشفند بده 😀

ثنا
ثنا
پاسخ به  ساحل غم
1 سال قبل

چرا دوست داری بزندش 😂 

anisa
anisa
1 سال قبل

یا خدا

ساحل
ساحل
1 سال قبل

جووون😈
مارال خانم چ کرده کوروشو‌ دیوونه کرده😁😂

anisa
anisa
پاسخ به  ساحل
1 سال قبل

شعر خوندتون بـــــــــــــــــــرمممممم

ساحل
ساحل
پاسخ به  anisa
1 سال قبل

چاکر ماکریم😎😂❤

نفس
نفس
پاسخ به  ساحل
1 سال قبل

ساحل ارامشم سوی تو پر میکشم جیگولی بگولی مگولی😂🤣😍

ساحل
ساحل
پاسخ به  نفس
1 سال قبل

عشق فقط خودت 😌❤

نفس
نفس
پاسخ به  ساحل
1 سال قبل

جات اینجاس👈❤

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل

یه پارت دیگه بده

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

از همین اول کار نباید خسیس باشی ، بعدا که پارت رسید به جاهای حساس تر خسیس شو🤣

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

طبیعیه واسه منم پیش میاد😂 به قدری زیاد بنویسی که وقتی بالا پایینش میکنی چشمت چهار تا یکی ببینه🤣

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

نه بابا اولش برای جذب مخاطب زیاد پارت بده حتی اگر شد تو یه روز ۴ یا ۵ تا پارت 🤣 بعد جاهای حساسش که رسید دو روز یه بار پارت بده یهو یک ماه یه پارت بده😂 اینم روش نویسندگی

صغرا ۱۱
صغرا ۱۱
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

اگه اینو نمیدادی بهتر بود الان شده جای حساس ولی پارت ۹ جای حساس تموم نشد😂

Tamana
Tamana
1 سال قبل

وااااییی🤐
چی میشههه الاان؟؟

دسته‌ها

26
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x