رمان شاه خشت پارت 712 روز پیش6 دیدگاه _ سلامت کو؟ _ سلام… در زدی تعجب کردم، توی شوک هستم. دست در جیب شلوارش، چرخی در اتاق زد و مستقیم سمت…
رمان شاه خشت پارت 702 هفته پیش7 دیدگاه فرزین و پدرم که در تصادف کشته شدند، من ماندم و یک امپراطوری بدون صاحب، پول نه ولی چیزی مرا داخل گود انداخت، علاقه من به…
رمان شاه خشت پارت 692 هفته پیش4 دیدگاه روی در یخچال پر بود از عکس، اکثراً جدید بودند. _ چه عکسایی! نوههاتن، موسیو؟ با افتخار جلو آمد، تکتک عکسها را نشانم داد…
رمان شاه خشت پارت 684 هفته پیش4 دیدگاه لیوان چای و نباتی دست ابراهیم دادم. مرد بیچاره رنگ به رو نداشت. خورد و از جایش بلند شد. _ من برم بیرون…
رمان شاه خشت پارت 671 ماه پیش5 دیدگاه _ کاری که مدنظرم هست ممکنه کمی مشکل باشه. عینکش را به چشم زد و چشم دوخت به دهان من. _ میخوام دنبال کارهای…
رمان شاه خشت پارت 661 ماه پیش9 دیدگاه _ ولی این کارو نمیکنی، درسته؟ از جایش بلند شد و بلوز و شلوار نخی را به تن کرد. _ اجازه هست بخوابم؟…
رمان شاه خشت پارت 651 ماه پیش10 دیدگاه _ واقعاً نمیدونم چرا دارم کمکت میکنم، پری. _ چونکه پشت اون ستارهٔ آهنی، قلبی از طلا دارین دیگه. گفتم و سراغ واکسزدن باقی…
رمان شاه خشت پارت 642 ماه پیش9 دیدگاه روشی هست در کوباندن به دماغ که کبودی زیادی ایجاد نمیکند اما باعث خونریزی میشود. برای زدن این مدل ضربه باید تمرکز داشت. آخ خفیفی…
رمان شاه خشت پارت 632 ماه پیش7 دیدگاه بااینحال تعلل نکردم، سریع به اتاق خودم برگشتم. غم عجیبی در این اتاق موج میزد، اتاق سبزی که شاید زمانی سبز بوده و امروز…
رمان شاه خشت پارت 622 ماه پیش11 دیدگاه _ بیداری؟ _ بله. _ میتونی شیرینیپزی کنی ولی نباید به وظیفه اصلیت توی این خونه لطمه بزنه. «ممنونم» گفتش زمزمه کوتاهی…
رمان شاه خشت پارت 612 ماه پیش2 دیدگاه دخترک گیج بازهم نفهمید. سهند حرفم را برایش ترجمه کرد. _ منظور بابا اینه که انگشت تُفیت رو نمال اینور اونور! پریناز راست…
رمان شاه خشت پارت 602 ماه پیش5 دیدگاه به سالن اصلی که برگشتیم، جمعیت به قوت خود باقی ولی پراکنده بودند. _ بریم از میزبان خداحافظی کنم. _ اه …بریم خونه؟ بودیم…
رمان شاه خشت پارت 592 ماه پیش1 دیدگاه آدم را یاد شخصیتهای فیلمهای آگاتا کریستی میانداخت. فرهاد جلو رفت. _ عمه جان! زن نیمچه لبخندی تحویلش داد، شباهتی بهم داشتند،…
رمان شاه خشت پارت 583 ماه پیش2 دیدگاه _ والا قجرتر از جنتلمن همراه شما و خانم قوانلو در این جمع وجود نداره. بقیه ما خودمون رو چسبوندیم به این طایفه که دک…
رمان شاه خشت پارت 573 ماه پیش2 دیدگاه _ پریناز، حواست رو جمع کن. دنبال دردسر نیستم. تو دوستدختر من هستی، با هم زندگی میکنیم، پدر و مادرت فوت کردن. اطلاعات بیشتر به کسی نده.…