رمان دونی

دسته‌بندی: رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم

رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 29

      _درست حسابی میگی چی شده خاتون ؟؟ مگه میشه آراد بیخیال تو بشه تویی که عین مادر براش میموندی ؟؟   اشکاش باهم سبقت گرفتن و با گوشه روسریش سعی در پاک کردنشون داشت که زیادم موفق نبود   _آراد بعد ناپدید شدن تو خیلی عصبی و تودار شده بود دیگه کمتر با من حرف میزد و

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 28

        با سختی تونستم آدرس رو پیدا کنم اونم کجا ؟؟ پایین شهر و توی محله‌ ی فقیرنشینی که بخاطر کوچیکی خیابونا ماشین اون سمتا نمیرفت و باید بیشتر راه رو پیاده گز میکردم   بچه ام از بس راه اومده بود خسته و کلافه شده پس برای اینکه بیشتر از این اذیت نشه خم شدم و

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 27

        _برای چی میپرسی ؟؟   با تعجب نگاهش کردم   _باید برم پیشش آخه نوبت داروهاش و غ…   توی حرفم پرید :   _نیازی نیست نگران باشی تا فردا انجام کارهاش به عهده خانوم رستگاره   _یعنی چی ؟؟ پس من تا اون مدت چیکار کنم ؟   _هیچی جز اینکه بری کمک دست دخترای

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 26

        و با دل آشوبه ای که گرفتارش بودم سوار تاکسی شده و آدرس عمارت رو دادم با رسیدن در عمارت از ماشین پیاده شدم   و با قدمای نامطمعن به سمت عمارت راه افتادم چندباری دستم برای در زدن بالا رفت ولی وسط راه پشیمون شده پایینش مینداختم   من از این عمارت و آدماش فرار

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 25

        بازم هیچ عکس العملی نشون نداد و نگاهش به هرجایی غیر از من بود لبامو بهم فشردم تا مانع از خشم زیادم بشم   ولی قادر به کنترل خودم نبودم و بالاخره سد مقاومتم شکست و صدای داد بلندم بود که توی فضا پیچید   _با توووووام لعنتی چرا نگاهم نمیکنی ؟؟ چرا نمیگی کی هستی

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 24

        _یعنی‌ دیگه به من هیچ احتیاجی نیست ؟؟   با تعجب نگاهم کرد   _ بنظر خودتون احتیاجی به شما هست ؟؟   با فهمیدن منظورش سرخ شدم و دستپاچه بلند شدم و وسایلی که احتیاج داشت آماده براش روی تخت گذاشتم   _پس من نیم ساعت دیگه برمیگردم   در جواب حرفم فقط سری تکون

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 23

          به اجبار غذا رو پس فرستادم و بعد از اینکه داروهاش رو دادم با اعصابی داغون از اتاقش بیرون زدم   دیگه کشش پیشش موندن رو نداشتم با رسیدن به فضای باز نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم مانع ریزش اشکام بشم   اشکایی که بخاطر آرادی که میشناختم توی چشمام جمع شده بودن ،

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 22

      دودل پرسیدم :   _نمیتونی از طریق دیگه سرکی توی عمارت بکشی و بفهمی اون تو چه خبره ؟؟   _نه نمیشه چون من دیگه برای اونا کار نمیکنم و دلیلی برای رفتن به اونجا ندارم تازه با امنیتی که اونجا داره عمرأ نمیزارن من داخل شم   راست میگفت اینقدر نگهبان و نیرو داشتن که عمرا

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 21

        اخماش گره خورد   _یعنی چی ؟؟ ولی تو برای این بیمار انتخاب شدی   میترسیدم من رو بشناسه و بخواد گندم رو ازم بگیره همین فکر داشت دیوونه ام میکرد و از پا درم میاورد پس بی معطلی گفتم :   _ولی من نمیتونم از ایشون مراقبت کنم   دست گندم رو گرفتم و با

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 20

        _خبر مرگش نمیدونی کجاست ؟؟   _نه بابا هر چی بهش زنگم میزنم جواب نمیده   داخل شد و با لیوان آب قندی برگشت و به سمتم گرفت   _لعنت بهش ، حالا میخوای چیکار کنی ؟؟   از دستش گرفتم و یه نفس سر کشیدمش   _نمیدونم شاید مجبور شم برگردم به همونجایی که ازش

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 19

      _بازی بسته دخترجون بگو اون مردک با پولای ما کجا دررفته وگرنه حسابت با کرام الکاتبینِ   اون یقه ام رو محکم میکشید و من ثانیه به ثانیه صورتم سرخ تر از اینی که بود میشد   ولی انگار نه انگار دارم درد میکشم مدام حرفش توی ذهنم اکو میشد با پولای ما دررفته   یعنی چی

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 18

    بخاطر همین حرف نیره به انتظار نشستم و همینطوری شد که چندساعتی گذشت و باز خبری از محمود نشد   بلند شدم و همونطوری که گندمی که مشغول بازی با علی بود رو صدا میزدم خطاب به نیره گفتم :   _من برم دیگه دیر شد   _عه کجا ؟؟ بمون تا بیاد دیگه اینجا هم که غریبه

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 17

      وقتی دیدم حرف سرش نمیشه عصبی دندونامو روی هم سابیدم و گفتم :   _برای بار آخر میگم که من از ایشون هیچ اطلاعی ندارم و دارید الکی تلاش میکنید که از طریق من به چیزی برسید   و بدون اینکه منتظر پاسخی از جانبش باشم با قدمای بلند از اتاقش بیرون زدم   دیگه موندنم اینجا

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 16

      چند روزی از رفتن مرتضی میگذشت و هیچ خبری ازش نبود منم گیج روی هوا معلق مونده بودم و نمیدونستم باید چیکار کنم   با دیدن چیزایی که جدیدا از مرتضی دیده بودم حس خوبی در موردش نداشتم و برخلاف گذشته که نترس و شجاع بودم میترسیدم   ولی نه بخاطر خودم بلکه بخاطر گندمی که جونم

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 15

      طبق عادت این چند وقته پشت میز کارم نشسته و سخت مشغول وارد کردن شماره پرونده هایی که باید برای بایگانی میرفتن بودم   که با شنیدن اسم مرتضی از دهن یکی از همکارام توجه ام سمتش جلب شد   _آقا مرتضی زیادی تاکید داشت زودی کارو جمع و جور کنم و بهشون تحویل بدم   همکار

ادامه مطلب ...