رمان گرداب

رمان گرداب پارت 210

1 دیدگاه
        دوتایی زدیم زیر خنده و من با شادی گفتم: -عاشقتم که بهترین خواهر دنیا..   با اون چشم های عسلی روشن و لبخنده ناز و خوشگلش،…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 209

2 دیدگاه
      مامان مشکوکانه نگاهم کرد و گفت: -حرفم نزدین؟!..   دستپاچه لقمه رو قورت دادم و گفتم: -چرا چرا..با تلفن حرف میزنیم اما نتونستم ببینمش..   قلوپی از…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 208

بدون دیدگاه
      مات و مبهوت نگاهش می کردم و توی دلم خالی شده بود…   توقع این صدای بلند و این لحن رو از سورن نداشتم و با دهن…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 207

2 دیدگاه
        چندتا نفس عمیق کشیدم تا نفسم جا بیاد و گفتم: -اقاجون بود..   -چرا جواب ندادی؟..   قبل از اینکه بتونم چیزی بگم، دوباره صدای گوشیم…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 206

1 دیدگاه
      لب هاش رو برد سمت گوشم و اینبار نفسش روی گوش و گردنم پخش شد…   یه حالی بهم دست داد که ناخوداگاه دست هام از کنارم…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 205

3 دیدگاه
    صدای خنده ی ارومش بلند شد و من با هول از جام بلند شدم و گفتم: -تو برو..من میز رو جمع میکنم..   اون هم بلند شد و…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 204

2 دیدگاه
    ==========================   از اسانسور خارج شدم و ظرف های غذایی که مامان داده بود رو با یک دست، به سینه و شکمم چسبوندم و با دست ازادم زنگ…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 203

بدون دیدگاه
      دستش رو از زیر چونه ام حرکت داد و رسوند به گونه ام و انگشت شصتش رو روی پلکم کشید و خیسیش رو پاک کرد….   با…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 202

بدون دیدگاه
      زبونش رو روی لبش کشید و باز هم نگاهم نکرد: -دلیلم کاملا معلوم بود..چون اینجا راحت تر و خوشحال تر بودم اومدم…   -یعنی دلیلت فقط همین…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 201

2 دیدگاه
        اشک هام رو پاک کردم و مبهوت و شکست خورده به زمین خیره شدم…   قلبم تیر می کشید و نفسم قطع و وصل میشد..  …
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 200

2 دیدگاه
      به بدن خشک شده ام حرکت دادم و فنجونم رو روی عسلی گذاشتم…   بدون حرف و هیچ نگاهی بهشون، از جام بلند شدم و با حرص…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 199

بدون دیدگاه
      زبونش رو روی لبش کشید و با تردید گفت: -می خوام یه چیزی بگم..   مامان لبخندی بهش زد و مهربون گفت: -جانم پسرم..بگو..   سورن نیم…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 198

1 دیدگاه
      من خودم هم نمی دونستم چی میخوام..هم خجالت می کشیدم، هم خوشم می اومد…   وارد سالن که شدم، بلند سلام کردم و سر همه به سمتم…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 197

1 دیدگاه
      لبخندی روی لبش نشست: -فرستادی براش؟..   -اره از همه ی قسمت ها عکس گرفتم فرستادم..اونم خیلی خوشش اومد…   ماگ خالی رو از دستم گرفت و…