رمان تاوان Archives - صفحه 2 از 3 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان تاوان

رمان تاوان

رمان تاوان پارت 25

  داشتم با امیر حسین بازی میکردم بزرگ شده بچم آقا شده انقدرم شیرینه که دل همه براش میره ولی اینکه هر آن ممکنه بیان و ازم بگیرنش آرامش و ازم گرفته چون هفته ی پیش دوسالش تموم شد و قانون میگه باید ازم جداش کنن هر چند خانم کریمی میگه برای بعضی از مادرا استثناء قائلن و اجازه میدن

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 24

    پوزخندم دست خودم نبود آره؟؟؟؟ داشت؟؟؟؟     اگه بگم یه پسر چند ماهه دارم که تو زندان داره بزرگ میشه بهم افتخار میکنه و ازم میگذره؟ نه…..دیگه مامانم تو صورتم نگاه نمیکنه چه برسه به خودش     میگه من تورو مرد بار آوردم نه یه بی غیرت که نمیدونه چیکار کرده اونم با یه دختر……اون موقع

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 23

      _پسر……   شروع به توضیح دادن و آوردن چیزایی که لازمه کرد   اگه همین یه دونه رو ببرم شک میکنن     _خانم توضیح دیگه لازم نیست ۵ تا ست دخترونه و ۵ تا پسرونه میخوام از هرچیزی که لازمه البته خوبشو یعنی بهترینشو که…….اذیت نشه……..یعنی نشن…….بچه ها رو میگم     _بله حتما……    

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 22

      عین یه شی با ارزش با بازوهام گرفته بودمش که دستبند روی مچش و دیدم……..امیرحسین اسمش؟امیر حسین؟     این احساس چیه؟ پدرش بودن؟مسئولش بودن؟ اونم به بچه ای که مادرش……     _بذار سر جاش     سرمو آوردم بالا بیدار شده بود و زل زده بود بهم با رنگ پریده جا خوردم ولی به روی

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 21

      _خودش و بچه اش مگه جدا از همن؟ اونا طوریشون بشه من دستم به شوهره نمیرسه     آره همینه فقط به خاطره اون بچه اس……باید مطمئن بشم سالمه در همین حد بقیه اش دیگه به من مربوط نمیشه     _وقتی زیبا و فیروز از صبح تا حالا شنگولن معلومه سالمن جفتشون میگم مهندس اگه شوهرو

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 20

      _بیا مامانش اینم پسر کاکل زریت     انقدر زایمانم طولانی و سخت شد که آخر دکتر میخواست بی هوشم کنه برای سزارین ولی فنچم دیگه لجبازی رو گذاشت کنار و به دنیا اومد     تازه به هوش اومدم هنوزم تمام تنم کوفته اس اما اشتیاقم برای دیدن بخشی از وجودم چیزی بود که اون دردا

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 19

      _رئیس شرکت پخش داروی پیشرو هستن که برای یه کار خیر تشریف آوردن از شما مشورت بگیرن     _چقدرم عالی در خدمتم…..     میخواست تازه شروع کنه که تلفن اتاقش زنگ خورد و بعد از حرف زدن به من گفت:     _خب جناب پیشرو با عرض شرمندگی یه کاری برام پیش اومد که باید

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 18

    فکر میکردم تا آخر عمرم دیگه قرار نیست ببینمش ولی اینجا؟! دوباره تموم اون کابوسا اومد جلوی چشمم اون حرفا اون تحقیرا اون رویاهایی که خراب کرد و هنوزم ناباوری از اینکه همه ی دو سال آخر زندگیم دروغ بود     _اینورا چیکار میکنی؟     با صداش تازه به خودم اومدم   هیچی بهش نگفتم و

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 17

    بالاخره بعد از سه روز زنگ زده بود   _دیگه چه خبر؟   _هیچی مهندس خبر جدیدی نیست همونطوریه   کنجکاوی امونم و بریده بود     _ببینم نمیدونی برای چی به شوهرش نگفته؟اینطوری که من نمیتونم پیداش کنم     _شانس شماس دیگه….حتما یارو انقدر عوضیه دختره ترجیح داده بهش نگه وخودشم که اصلا سراغ این بدبخت

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 16

      شوهرم؟؟یه بی غیرت دیگه مثل خودت بغضم گرفت از کاراشون از تنهاییم از بی کَسیم خدایا چه سرنوشتیه من دارم     _خب…..خب اون نمیتونه که این همه بدهی رو بده اصلا مگه شریک نبودین؟     _برو بابا اون گفت از کی جنس بگیریم چطوری بیاریم که ما رو به خاک سیاه نشوند     احمق

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 15

      _به بچه ات فکر کن اینجا جای اون طفل معصوم نیست….اونایی که اینجان چاره ندارن ولی تو چرا     تلخ شدم   _چی شد پس تا دیروز که میگفتی دوتایی میشید پناه همو از این حرف الان چرا یه حرف دیگه میزنی     _الانم میگم، فقط بهش بگو ببرتت بیرون همین از سنگ که نیست

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 14

      _به توام خدا پیغمبر یاد داده بودم پس کو؟کجای زندگیته که نمیبینیش….چرا عین آدم زندگیتو نمیکنی؟     عصبی صدامو بردم بالا دوباره کینم بالا زد     _چون تو نذاشتی…..یادته به خاطره همین حرفات یه سال صبر کردم تا راضی بشی، تا عروستو قبول کنی؟ ولی آخرش چی شد؟؟ تا اخر عمر حسرت بغل کردنش موند

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 13

      _من هی میخوام به روی خودم نیارم ولی نمیشه خیلی مشکوک میزنی ،نکنه سرو سری باهاش داری و طلبش فقط بهونه اس؟     بی ملاحضگی کردم هیچ کس نباید میفهمید ربطم به اون دخترو     _چون اگه بلایی سرش بیاد دستم به اون شوهر کلاهبردارش نمیرسه فهمیدی؟حالا بگو چیکار کرده؟     _اوهوم……آره خب از

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 12

    لحنش با کنایه بود ولی شنیدن حرف بابا دلمو لرزوند فکر کنم دوماهی هست که نمیبینمشون     خودم و مشغول نشون دادم و هیچی بهش نگفتم     _هنوزم نمیری بهشون سر بزنی ؟     نگاهمو گرفتم بالا و زل زدم تو چشماش     _میبینی که وقت ندارم چند ماهی که نبودم همه چی بهم

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 11

      فیروزه_این حرفو نزن مهسا باور کن خدا به جبران هر چی نداشتی این بچه رو بهت داده….باهاش زندگی میکنی باهاش عشق میکنی وقتی میگیری بغلش وقتی بوسش میکنی اون از توعه بچه ی توعه نه اون     زیبا روبه روم وایساد     _بابا یه ذره حرف گوش کن دختر……رو چه حساب فکر کردی عقل کلی

ادامه مطلب ...