رمان قایم موشک پارت 13
خونسرد از پریسا میپرسه: – دوست دختر امیری؟ پریسا گیج نگاهش میکنه و بدون اینکه بال بال زدن های منو ببینه، با مکث جواب میده: – آره… لبخند دیارا عمیق تر میشه. دستشو سمت پریسا دراز میکنه. – خوشبختم. منم دیارام. زن امیر! چشممو محکم میبندم. دیارا واقعاً سلیطه بود. پریسا