رمان یاکان پارت 18
زندگی من کاملاً سیاه بود، ولی سیاهترین نقطهش به وجود نوید برمیگشت! اولین باری که دستم مشروب داد بعد از یه مستی عمیق و سردرگمی ناب، وقتی به خودم اومدم که این خالکوبی روی شونههام نقش بسته بود. بیشک این بشر یه شیطان مصور بود. از اون موقع برام عبرت شد که افسار زندگیم رو به دستش نسپارم. اوایل