رمان یاکان پارت 18
4 دیدگاه
زندگی من کاملاً سیاه بود، ولی سیاهترین نقطهش به وجود نوید برمیگشت! اولین باری که دستم مشروب داد بعد از یه مستی عمیق و سردرگمی ناب، وقتی به خودم اومدم که این خالکوبی روی شونههام نقش بسته بود. بیشک این بشر یه شیطان مصور بود. از اون موقع برام…