روز: اسفند ۱۸, ۱۴۰۱ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت ۱۲۱

  اما با همین جمله ای که قلبم گفت باعث شد ساکت بشم و گریه کردن رو تموم کنم. اشک هام رو پاک کردم و به قلبم اجازه ی حرف زدن دادم چون راست میگفت اشکی بی معرفت نبود. هیچوقت نبود. من بهش اعتماد دارم. اون یه آدم لجن و کثافت نیست که بخاطر یه بی همه چیز همه رو

ادامه مطلب ...
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت ۱۱۴

  _ نیاز دارم تو خلوت با خودم و زندگیم کنار بیام.   برم سر کار. کار رو شروع کنم. وخودمو سرگرم کنم.   نمی تونم الان به فرد دیگه ای فکر کنم. زیر لب گفتم :   جز مازیار. امیدوار بودم که نشنیده باشن.   و خوشبختانه نشنیدن. بابام یکم نصیحتم کرد.   وقتی صحبت هامون تموم شد همه

ادامه مطلب ...
رمان آشپز باشی

رمان آشپز باشی پارت ۵۱

    تقلا کرد و روبه‌رو در آغوشم کشید.   – یه چیز دیگه بگم امیر؟   لپش را دندان گرفتم، سرخ سرخ بود… سرخ از شرم، شرمی که دلپذیری‌اش خون را به صورت خودم هم دوانده بود.   – بگو فرفری!   – می‌گم… آخه روم نمیشه بگم امیر، یه ذره ممنوعه‌ست.     گفت و سرش را در

ادامه مطلب ...
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۷۱

      _ یادت نرفته که حاج آقا چی گفته؟…   اخمو نگاش میکنم که ادامه میده: نمیدونم دلیل اینکه کسی مثل تو رو تا این حد به زندگیش راه داده چیه؟…اونم وقتی اینهمه از گذشته نفرت داره…فقط بدون به شدت از اینکه بخوای دورش بزنی بیزاره…..بهت گفته بود این موضوع رو حق نداری جایی بگی و مطمعن باش

ادامه مطلب ...
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت ۱۰

  اخمی بین ابروهای دخترک جا خوش می‌کند و شلوارش را از پایین تخت برمی‌دارد…   – تو اون شب لنز نذاشته بودی…   دخترک همانطور که شلوار چرم مشکی‌اش را می‌پوشد سرش را به چپ و راست تکان می‌دهد   – نه..   امید با جدیت نگاه می‌گیرد انار ابروی راستش را می‌خاراند   – با هم رابطه داشتیم،

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت ۱۵

    پشت سرم میاد تو اتاقم. زمزمه یواشش رو می‌شنوم.   – فکر کنم پریود مغزی هست هنوز.   برنده نگاهش می‌کنم. احمقانه می‌خنده.   – عزیزم…   دندونامو بهم فشار می‌دم:   – مرگ!   لبش رو با زبونش تر می‌کنه و نامطمئن می‌گه:   – الان چیکار کنم عفو کنی؟   با هیجان و ذوق زده جواب

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت ۱۳۱

    لبخند زدم و دستم رو روی سرش کشیدم: -کی این حرفو به یه خانم میزنه سامیار..   ابروهاش رو انداخت بالا و دوباره روی شکمم رو بوسید: -چرا؟..دخترمون داره بزرگ میشه..من خوشم میاد شکمتو میبینم…   فهمیدم متوجه منظورم نشده و با خنده گفتم: -شکمم بزرگ شده یعنی دارم از ریخت میوفتم..اینو باید به روم بیاری؟…   تازه

ادامه مطلب ...
رمان آشپز باشی

رمان آشپز باشی پارت ۵۰

    راست می‌گفت. هر کاری خستگی دارد حتی نشستن ساکن روی یک صندلی!   – طوری نیست! خسته نباشید. ایشالا زودتر شیفتتون تموم شه.   مرد سری به ناچاری تکان داد و من کمر راست کردم. باید به دریا زنگ می‌زدم.   در اصل برای دیدن او آمده بودم نه شوهرش!   – لاله‌خانم؟   صدای مردانه‌ای بود که

ادامه مطلب ...
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت ۱۵۴

      _براش بخیه نمیزنین دکتر؟   _طول میکشه. اول برم به ارباب سر بزنم بعد بیام پیش این خانم.   دنیا با خجالت نگاهشان کرد. شایان فشارسنج و گوشی را روی میز گذاشت و رو به یاسمین گفت:   _تو علائمش چک کن تا من برگردم. بلدی که؟   یاسمین سر تکان داد: اره دکتر خیالت راحت.  

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت ۱۵۹

      اشکاش از گوشه صورتش سر خورد و حال خودمم بهتر از اون نبود و با تردید نگاهش و بهم داد و با لبخند تلخی گفت: _کی فکرشو میکرد آخر قصه ی ما این جوری تموم شه؟   سری به چپ و راست تکون داد و لب زد: _تو نباشی هستن… تو خودت این و یادم دادیو به

ادامه مطلب ...
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت ۱۶۹

        با حیرت می نشینم و روسری از سرم می افتد. او هم روی تخت مینشیند و با عصبانیت نگاهم میکند! نفسی میگیرم و پلک میزنم و به سختی میخواهم از بُهت بیرون بیایَم.   وقتی از تخت پایین می آیم، مچ دستم را میگیرد و…من دامنم را!   -برگرد بکشَمِش بالا… شورت سرخابیت زده بیرون!  

ادامه مطلب ...