فصل دوم پارت دوم
+میگم دانیال تو خبری از کوروش نداری؟! داشت تو آیینه ماشین موهاشو درست می کرد تعجب کرد که ازش این سوالا پرسیدم… + چیه چرا اینطوری نگاه میکنی؟! ماشینو روشن کرد بدون اینکه جوابی بهم بده _ راست میگم خبری ازش نداری؟! حتی یه پیام یه زنگ یه نامه آقا عرفانم ازش خبری نداشت