رمان تارگت پارت 341

3.4
(5)

 

 

 

 

 

تنها کاری که تونستم بکنم این بود که دستم و جوری محکم جلوی دهنم بگیرم که درد فک و صورتم من و به خودم بیاره و بهم بفهمونه این جا جای واکنش نشون دادن نیست!

واسه همین سریع از پله ها پایین رفتم و خودم و رسوندم به خیابون و بی اهمیت به تک و توک آدم هایی که از جلوم رد می شدن با صدای بلند زدم زیر گریه!

حالم و نمی فهمیدم.. ولی تو بدترین شرایط روحی و حتی جسمی چند وقت اخیر بودم.. انقدری که به وضوح حس می کردم همه آدم ها و ساختمون های اون خیابون دارن دور سرم می چرخن و من اگه دستم و از روی دیوار برمی داشتم محکم می افتادم زمین.

کاش نمی اومدم.. کاش قلم پام می شکست و نمی اومدم این جا.. کاش حداقل وقتی اومدم و منشیش اون حرف ها رو بهم زد.. برمی گشتم.. کاش کنجکاوی نمی کردم و بیخودی خودم و تو این باتلاقی که فقط داشت پایین می کشید و هیچ تهی نداشت و حتی من و نمی کشت.. نمینداختم!

تا الآن که امید داشتم پای میران درمان شده باشه.. زندگیم راحت نبود.. ولی می گذشت.. حالا.. از این به بعد چه جوری قرار بود بگذره؟

چه جوری می خواست روزام شب بشه و شبام صبح.. با فکر پای قطع شده میران و عذاب و مصیبتی که قراره تا آخر عمرش به خاطر اون پا بکشه.. دیگه چی از من باقی می موند؟

میران همچین آدمی نبود.. میران سر تا پا غرور آدم سر کردن با یه بدن ناقص.. آدم سر کردن با فقط یه پای سالم نبود..

شک نداشتم که دیر یا زود خودش و خلاص می کرد.. شک نداشتم که زندگیش هم با اون پای قطع شده تموم می شد و من چند وقت دیگه.. مثل امروز خبر مرگش و می شنیدم و دوباره ویرون می شدم!

خدایا این چه مصیبتی بود؟ این چه عذابی بود؟ یک ماه و یک هفته اس که دارم التماست می کنم.. یک ماه و یک هفته اس که دارم راه به راه ازت سلامتی میران و می خوام.. یک ماه و یک هفته اس که ازت می خوام چیزی به گوشم برسه که حداقل یه شب خواب راحت داشته باشم و حالا باید این خبر و بشنوم؟ باید این شکلی نابود بشم؟

 

 

 

 

 

 

چی و می خوای بهم ثابت کنی؟ که کارم چقدر اشتباه بود؟ که چقدر بد انتقام گرفتم و با کارم.. اون آدم چقدر ناحق مجازات شد؟

فکر می کنی خودم نمی دونم؟ فکر می کنی حتماً باید کار میران به این جا می کشید تا بفهمم چه گندی زدم؟ چی می شد حالش و خوب می کردی وقتی فهمیدی من چقدر پشیمونم؟

چی می شه یه کمم به من فکر کنی؟ چی می شه یه کمم من برات مهم باشم؟ چی می شه یه بارم من و ببینی؟ چرا نمی ذاری یه روز.. فقط یه روز طعم آرامش و خوشبختی رو تو این زندگی بچشم؟

اگه از اول همچین حقی نداشتم.. برای چی من و آفریدی؟ من چی ام برات؟ چرا انقدر واسه ات بی ارزشم که جلوی این مصیبت ها رو نمی گیری.. چرا هم باید تاوان گناه مادرم و من پس بدم و هم تاوان اشتباه میران و؟ پس حق من چی می شه این وسط؟

نفهمیدم با اون حال داغون و گریه ای که قصد بند اومدن نداشت و سرگیجه ای که رفته رفته شدیدتر می شد و داشت کاری می کرد تا هرچی تو معده ام بود و نبود و بالا بیارم تا کجا رفتم و توی دلم با خدا حرف زدم و ازش بابت این همه مصیبت گله کردم!

فقط از صدای بوق ممتد ماشینی که داشت بهم نزدیک و نزدیک تر می شد فهمیدم وسط خیابونم و همین نگاه گیج و تارم و بهش دوختم دیدم که با سرعت از کنارم رد شد و حین رد شدن چند تا فحشم بهم داد..

ولی من بازم توان حرکت دادن پاهام و نداشتم.. پای میران و قطع کرده بودن و من توان راه رفتن ازم گرفته شده بود.. من فلج شده بودم!

شایدم از قصد حرکت نمی کردم.. دلم می خواست وسط این خیابونی که راننده ها دلشون نمی اومد به خاطر هیچ و پوچ سرعت ماشین و بیارن پایین.. انقدر وایستم تا بالاخره یه کدومشون بهم بزنه و خلاص شم از این نکبتی که به زور داشت اسم زندگی رو دنبال خودش می کشید!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🙃...یاس
🙃...یاس
10 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

مدافع حقوق میران و حامی
مدافع حقوق میران و حامی
10 ماه قبل

فک کنم این یارو امیرعلی رو میخواد تازه وترد داستان کنه
خیلی داره طول میکشه ب نظرم ی جمع بندی کنه و تمام

Nasrin
Nasrin
10 ماه قبل

کل رمان تشکیل شده از جمله ی چی میشه 😐 🤌🤌

بدبختی که امتحانش تموم شد ولی رمان دلی تموم نشد 😑
بدبختی که امتحانش تموم شد ولی رمان دلی تموم نشد 😑
10 ماه قبل

با انداختن خودت جلو ماشین فقط اون راننده بدبخت رو به خاک سیاه میشونی

:///
:///

حق:)
اسمتو دوس دارم😂💔من امتحانام تازه از هفته دیگه شرووع میشههه😭ولی وقتی تموم بشه فکر کنم دلی اون موقع در انتظار اینه که ارسلان مرحمت کنه و ببخشتش😂💔

ZiZi
ZiZi
10 ماه قبل

خیلی چرته خیلیییییی

Sara
Sara
10 ماه قبل

حالام شاید به خاطر عذاب وجدان بره نزدیک میران باشه😒 دختره احمق🤢

ریحان
ریحان
10 ماه قبل

فاطمه خانم یک رمان جدید بگذار که هرروز بتونی یک پارت بلند بدی قشنگ هم باشه
ممنون گلم😘

علوی
علوی
10 ماه قبل

لطفاً تصادف نکن درین خانم. به اندازه کافی آدم عملی و بیمارستانی داره این داستان.
برای آراد و آفرین می‌شه نشست و حسابی گریه کرد، چون بار اول بودن تو داستان
میران هم چون تا حدی از خود گذشتگی کرده، می‌تونه مورد ترحم و همدردی باشه. بستری و مریض بودنش کمتر.
الان درین بیوفته بیمارستان، می‌شه سومین موجود تکراری بستری!

تراژدی و درام در هر داستان برای بار اول تراژدی و درام هستند، اگر دوباره تکرار شوند، کمدی محسوب می‌شوند

بینام
بینام
10 ماه قبل

چقدر رمان جلو رفت!!!

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x