رمان زادهٔ خون جلد اول پارت آخر

25 دیدگاه
  بعداززدن بوسه ای دوباره روی شقیقه ام به سرعت ازاشپزخانه خارج شدوچندلحظه بعدصدای بسته شدن درخونه به گوشم رسید ومن مات ومبهوت تنهاتوی اشپزخونه باقی موندم. به بشقات تقریباخالی…

رمان زادهٔ خون جلد اول پارت 6

6 دیدگاه
  میدونم که براش خیلی سنگینه که از کسی که تا چند لحظه ی پیش ضعیف و ناتوان تصورش میکرد اینجوری ضربه بخوره . همین موضوع هم میتونه فرصتی برای…

رمان زادهٔ خون جلد اول پارت 5

3 دیدگاه
  هرچندکه خودم هم میتونستم این کارو انجام بدم اماترجیح دادم مخالفتی نکنم تا بتونم بیشتر از گرمای اغوشش لذت ببرم. این بار مستقیم به سمت اشپزخونه رفت و تونستم…

رمان زادهٔ خون جلد اول پارت 4

2 دیدگاه
  دستهم روی لپ هام که از حرارت درحال سوختن بودن گذاشتم؛ یعنی من تمام مدت بااین وضعیت جلوی گوئن نشسته بودم؟ پس دلیل نگاه های شیطنت آمیز رین به…

رمان زادهٔ خون جلد اول پارت 3

8 دیدگاه
  فصل چهارم: اتاق رویایی بانمایان شدن اسکلت چوبی وبزرگ خونه ،ترس و غم وجودمو فراگرفت ودست هام محکم تردورگردن ناجیم گره کردم. برای لحظه ای حس کردم که اون…

رمان زادهٔ خون جلد اول پارت 2

18 دیدگاه
  مات چهره ی خشک وجدیش شدم… چهرش خشن ترازچیزی بود که از نیم رخش تونسته بودم ببینم باقدی بیشتراز 192وهیکل وعضلانی کاملا قابل تحسین انگارکل فضای غار رو احاطه…