دسته‌بندی: رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 49

  از این فرصت پیش اومده استفاده کردم و پامو به سختی خم کردم و آنچنان لگد محکمی بین پاهاش کوبیدم که داد بلندی از درد کشید از روی‌ من کنار رفت با پشت روی تخت افتاد و از درد توی خودش پیچید با نفس نفس روی تخت نشستم و عصبی خطاب به آراد گفتم : _مگه نمیبینی چه خبره

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 48

  با دیدن حال بدم آراد با نگرانی دستاش بالای سرش برد و‌ گفت : _هیس….آروم باش منم !! نفسم رو‌ با خیال راحت بیرون فرستادم و‌ درحالیکه به‌ دیوار حمام تکیه میدادم چشمامو بستم و آروم پرسیدم : _میدونه من اینجام درسته ؟! چند دقیقه گذشت ولی صدایی از آراد به گوشم‌ نرسید چشمامو باز کردم و عصبی غریدم

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 47

    داخل حمام گذاشتم که دستم رو به دیوار گرفتم و از درد باز صورتم درهم شد ، منتظر بودم بیرون بره ولی با دیدنش که داشت پیراهنش رو‌ از تنش بیرون میاورد با تعحب لب زدم : _داری چیکار میکنی ؟؟ همونطوری که خم شده بود و شلوارش رو از پاش بیرون میکشید جدی گفت : _توقع داری

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 46

  با شوق و ذوق جلو اومد و گفت : _خوش اومدی پسرم !! آراد بدون اینکه نیم نگاهی به مادرش بندازه زیرلب زمزمه کرد : _ممنون به طرفش اومد و انگار صدساله آراد رو ندیده بوسه ای روی گونه اش نشوند و گفت : _واااای که چقدر دلم برات تنگ شده بود خوب کردی اومدی ، هرچی به بابات

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 45

  همین که نزدیکم رسید خودش رو بهم چسبوند و با لحن لوسی گفت : _چه عجب ما شما رو زیارت کردیم آقااااا بعد از اون بحثی که با آریا داشتم دیگه حوصله کلکل با مهسا رو هم نداشتم پس بی اهمیت ازش فاصله گرفتم و با کنایه لب زدم : _حتما لیاقت زیارت من رو نداشتی !! قدمی برداشتم

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 44

  لب پایینم رو به دندون گرفت و کشید که آخ بلندی گفتم و صورتم از دردش توی هم فرو رفت ولی انگار به سرش زده باشه بهم چسبید و خشن دستاش روی‌ بر…جستگی های تنم حرکت داد عصبی تقلایی کردم و مشت محکمی به شکمش کوبیدم که برای ثانیه ای از لبهام جدا شد و باعث شد نفسی بگیرم

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 43

  عصبی دندونام روی هم فشردم و خشن گفتم : _چه هدفی از گفتن این حرفا دارید ؟! نکنه ……. با دست آزادم به خودم اشاره زدم و اضافه کردم : _نکنه با من بودید ؟! باباش پوزخند زدی و جدی گفت : _مگه معشوقه دیگه ای هم جز تو اینجا وجود داره که مثل زالو چسبیدی به پسر من

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 42

  _ پاشو !! با حرص بلند شدم که به تخت خواب اشاره ای کرد و ادامه داد : _برو سرجات یالله !! بخاطر اون زن اعصابم بهم ریخته بود و الانم آراد داشت با این حرفاش بدتر عصبیم میکرد ، دندونامو با حرص روی هم سابیدم و خشن گفتم : _بس کن !! بهم نزدیک شد و درحالیکه روی

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 41

  نمیدونم چند دقیقه اس تماس قطع شده و من گوشی به دست همونجوری نشسته بودم که بالاخره به خودم میام و درحالیکه نفسم رو با فشار بیرون میفرستم گوشی رو همونطوری که به شارژر وصله کنار دیوار میزارم و خسته روی تشکم دراز میکشم و چشمای خسته ام روی هم میزارم اوووف خدایا چقدر درگیر بودم امروز !! یکدفعه

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 40

  نفسم رو با صدا بیرون فرستادم ؛ وااای خدایا من رو تو چه موقعیت بدی دید حالا باید چطوری مریم رو قانعش میکردم که آروم بگیره ؟! یکدفعه با چیزی که به ذهنم رسید به طرف آراد چرخیدم و درحالیکه به طرفش حمله میبردم عصبی غریدم : _همش مقصر تویی لعنتی !! یقه اش رو گرفتم که دستپاچه فرمون

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 39

    _خیلی وقته منتظرت بودم !! با شنیدن صداش به خودم جرات دادم و درحالیکه دست لرزونم رو از دیوار برمیداشتم قدمی به طرفش رفتم و با لُکنت لب زدم : _س…سلام چطوری خاله !! پتو رو از روی خودش کنار زد و درحالیکه به سختی سعی میکرد توی جاش بشینه با صدای ضعیفی گفت : _خوبم الان تو

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 38

  اول فکر کردم اشتباه شنیدم باز چشمام رو بستم و درحالیکه به پهلو میچرخیدم خواستم بخوابم ، ولی باز با شنیدن صدای دیگه ای سیخ سرجام نشستم سعی کردم توی تاریک روشن اتاق اطراف رو از نظر بگذرونم ولی هیچ فایده ای نداشت و هیچ دیدی به اطراف نداشتم دست لرزونم رو به دیوار گرفتم و به سختی بلند

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 37

  ” نازلی ” لعنت به من … مگه نگفت سکوت کنم و چیزی نگم ؟! پس این شِر و وِرا چی بودن گفتم ؟! _یعنی چی که نامزدمه ؟؟ کلافه دستی به صورت خیس از عرقم کشیدم و لرزون زیرلب زمزمه کردم : _خدایا کمکم کن !! اگه پام به کلانتری میرسید بدبخت میشدم ، هم بخاطر رابطه ام

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 36

  خواب بودم که با لگد محکمی که به پام کوبیده شد با ترس پریدم و سیخ سرجام نشستم و دستپاچه نگاهم رو به اطراف چرخوندم که با دیدن امیری که شاکی بالای سرم ایستاده بود گیج نگاش کردم و گفتم : _چیه ؟! این چه طرز از خواب بیدار کردنه پوزخند صدا داری زد و گفت : _تموم روز

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 35

  سرم رو کج کردم و با بهت پرسیدم : _چی ؟؟ کدوم پرونده !؟ نفسش رو با فشار بیرون فرستاد پوزخند صداداری زد و گفت : _هه .‌.‌. پرونده ای که تو در به در دنبالش بودی تا بهت بدمش چون چی ؟! دستی روی شونه ام کوبید و خشمگین ادامه داد : _چون بدجوری بخاطر اون پرونده پات

ادامه مطلب ...