غزال گریز پا پارت 3726 اردیبهشت در 6:09 pm11 دیدگاه با اضطراب یکبار دیگر درون آینه سر تا پایش را برانداز کرد شلوار دم پا گشاد مشکی و کت سفید رنگی که تا بالای زانویش می آمد ، مروارید…
غزال گریز پا پارت 3624 اردیبهشت در 7:17 pm11 دیدگاه مهراد متعجب به صفحه خاموش موبایل زل زد ، این دستپاچگی برادرش برایش غریبه بود . ماکان و هول شدن ؟ بیشتر شبیه جوک میماند .. با فکری مشوش…
غزال گریز پا پارت 3523 اردیبهشت در 5:03 pm3 دیدگاه غزال با اندوه خیره ی زهرا شد که انگار واقعا نفهمیده بود منظور غزال چیست : زهرا دارم جدی میگم لعنتی ، واقعا نمیدونم باید چیکار کنم…
غزال گریز پا پارت 3418 اردیبهشت در 8:07 pm7 دیدگاه کمی سکوت برقرار شد و هر دو به آهنگی که با ولوم ملایم پخش میشد گوش سپردند آخ ، زده به سر من هوای تو شیرینه حرفای…
غزال گریز پا پارت 3316 اردیبهشت در 8:22 pmبدون دیدگاه حاج احمد با تحسین گفت : اگه انتخابت کسی جز غزال بود باید شک میکردم به پسری که تربیت کردم همین امروز زنگ میزنم به آقا فرهاد…
غزال گریز پا پارت 3214 اردیبهشت در 11:07 pm2 دیدگاه غزال با خستگی تمام از اتاق کارش بیرون آمد ، همه حتی خانم جلالی رفته بودند و او برای تمام کردن چند طرح نیمه تمام همچنان در شرکت…
غزال گریز پا پارت : 3111 اردیبهشت در 8:09 pm4 دیدگاه جو سنگین ماشین اذیتش میکرد به همین ، برای عوض کردن بحث رو به غزال گفت : راستی ، یه طراحی داریم برای یه شرکت سیسمونی ،…
غزال گریز پا پارت 306 اردیبهشت در 11:44 pm13 دیدگاه با برگشتن مهراد و زهرا رشته کلام پاره شد . مهراد ، رو به جمع پرسید : خب ، چی سفارش بدم ؟ – من که…
غزال گریز پا پارت 2931 فروردین در 10:33 am23 دیدگاه با زنگ خوردن موبایلش از فکر بیرون آمد و بدون نگاه به صفحه موبایلش ، تماس را وصل کرد . بلافاصله صدای پر انرژی زهرا در گوشش پیچید…
غزال گریز پا پارت 2830 فروردین در 1:32 pm5 دیدگاه بعد از نطق استاد زرین ، نفس هایی که در سینه حبس شده بود آزاد شد و دانشجویان کاملا متوجه شدند که این استاد جوان با کسی شوخی…
غزال گریز پا پارت 2728 فروردین در 12:08 am3 دیدگاه غزال ذوق خود را پشت آن لبخند ملیح پنهان کرده و سلامی آرام و رسمی تحویل ماکان داد ماکان اما به گرمی جوابش را داد ، از جا…
غزال گریز پا پارت 2626 فروردین در 12:19 am10 دیدگاه غزال ، با عجله سوار ماشین شد و موبایلش را از کیفش بیرون آورد با عجله شماره ی زهرا را از مخاطبین پیدا کرده و منتظر ماند تا…
غزال گریز پا پارت 2521 فروردین در 11:37 pm20 دیدگاه دیپلمم رو گرفته بودم و در عین ادامه تحصیل ، دلم میخواست کار کنم همونطور که داشتم لباسم رو میپوشیدم صدای در اتاقم بلند شد بفرمایید بلندی گفتم…
غزال گریز پا پارت 2418 فروردین در 11:41 pm6 دیدگاه با ایستادن اتوبوس ، غزال و زهرا اولین نفراتی بودند که پیاده شدند غزال چشم دوخته بود به این کویر غم انگیز .دانه ، دانه ی این…
غزال گریز پا پارت 2315 فروردین در 12:27 am10 دیدگاه از استرس کمی رنگ پریده شده بود با دیدن غزال با عجله به سمتش رفت قبل از اینکه فرصت کند چیزی بگوید ، غزال پرسید : شیری…