رمان رئیس مغرور من پارت آخر 5 (3)

43 دیدگاه
  _منظورت چی بود از زدن اون حرف ها!؟ به سمتم برگشت در حالی که خیره به چشمهام بود گفت: _اون دختره از من حامله نبوده و نیست ، من هیچوقت باهاش همخواب نشده بودم اینا یه سری نقشه ی پیش پا افتاده ی معین بود که به هدفش نرسید.…
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 1 5 (1)

13 دیدگاه
  پارت 1  بهار متعجب بهم نگاه میکرد ، نگاه خیره اشو از کفشای کهنه ام گرفت و گفت : _ ببین تو برا من هیچ فرقی با بقیه طرفدارام نداری ، حالا بگو چی میخوای بگی که ده دقیقه اس وقت منو گرفتی!؟ نگاهمو از چشماش گرفتم و با…

رمان رئیس مغرور من پارت 32 5 (1)

3 دیدگاه
  _هی خوشگل خانوم مطمئن باش تو رو از سر راهم برمیدارم ، آریا مال منه و برای همیشه هم مال من میشه! با خونسردی بهش خیره شدم و گفتم: _تموم شد حرف هات! به اندازه کافی وقتم رو گرفتی الان از سر راهم برو کنار میخوام برم به کار…

رمان رئیس مغرور من پارت 31 5 (1)

9 دیدگاه
  از اتاق خارج شدم به سمت پایین رفتم بچه ها رو به سختی خوابونده بودم ، با دیدن آریا که تو تاریکی نشسته بود لامپ رو روشن کردم و به سمتش رفتم شیشه مشروب دستش بود بوی گند الکل داشت میومد ، اخمام رو تو هم کشیدم _از بس…
رمان ازدواج اجباری

رمان ازدواج اجباری 3.2 (5)

1 دیدگاه
  تازه از مدرسه تعطیل شده بودم تو راه خونه بودم سرکوچه با سارا خدافظی کردم خونه ی ما یکی از نقاط پایین شهر بود یه خونه ویلایی حیاط دار با دیدن bmw سفید رنگی که در خونه پارک شده بود تعجب کردم تو این محله هیچکی از این ماشینا…

رمان رئیس مغرور من پارت 30 5 (1)

6 دیدگاه
  _این خانوم و آقا باهات انگار دارند عزیزم آریا به سمتمون برگشت با دیدن من برای یه لحظه جا خورد اما زود خودش رو جمع و جور کرد و اخماش رو تو هم کشید نگاهش و به آرسین دوخت که قبل از من صدای آرسین بلند شد: _ببخشید آقا…

رمان رئیس مغرور من پارت 29 0 (0)

8 دیدگاه
_اون دختره ی احمق هم حسابش رو میرسم تا دفعه بعدی یاد بگیره اراجیف بهم نبافه _آریا لطفا با فاطمه کاری نداشته باش اون قصدی نداشت به چشمهام خیره شد و گفت: _لعنتی ، اینبار رو ازش بخاطر تو میگذرم اما دفعه ی بعدی وجود نداره لبخند شیطونی روی لبهام…
رمان استاد خلافکار

فصل سوم رمان استاد و دانشجو (استاد خلافکار ) 3.5 (2)

15 دیدگاه
  رمان استاد خلافکار  نویسنده ترنم  #پارت1 چند تقه به در کلاس زدم و وارد شدم. با ورودم همه ی نگاه ها به سمتم برگشت و رشته ی کلام استاد از دستش در رفت. فوری شروع به آنالیز صورتش کردم. چشمای سبز،صورت شش تیغ… خودش بود.امیر کیان فرهمند. خیلی سریع…

رمان رئیس مغرور من پارت 28 0 (0)

9 دیدگاه
با صدای تقریبا عصبی پرسید: _اینجا چیکار میکنی!؟ _صدات داشت میومد داد میزدی ترسیدم اومدم ببینم چخبر شده! کلافه موهاش رو چنگ زد پی در پی داشت نفس عمیق میکشید انگار میخواست خودش رو کنترل کنه با صدای گرفته ای گفت: _چیزی نیست تلفن کاری بود کارام بهم ریخته مشکوک…

اطلاعیه 0 (0)

16 دیدگاه
دوستان نمیدونم تازگیا همه نویسنده ها با کندی خاصی پارت میزارن برا همین تو پارت گذاری ماهم دچار مشکل میشیم هر وقت پارت گذاری نباشه ینی پارتی در دستم نیست که بزارم بنده هیچ تقصیری تو پارت گذاری ندارم

رمان رئیس مغرور من پارت 27 0 (0)

6 دیدگاه
  بدون توجه به شنیدن حرفم من رو بیشتر به سمت خودش کشید و رو به آرسین بدون هیچ خجالتی گفت: _چه خوب منم باهات کار داشتم میخواستم بیام دیدنت به سمتم برگشت و گفت: _برای من و آرسین دو تا چایی بیار بعد زدن این حرفش دستش رو از…

رمان رئیس مغرور من پارت 26 3 (1)

33 دیدگاه
  با شنیدن حرف هام هر لحظه اخماش بیشتر تو هم میرفت ، وقتی حرفم تموم شد با عصبانیت از سر جاش بلند شد و بدون توجه به من و سئوالی که ازش پرسیده بودم گذاشت رفت بهت زده به جای خالیش خیره شده بودم که صدای آریا بلند شد…

رمان رئیس مغرور من پارت 25 1 (1)

2 دیدگاه
  با دیدن برگه ها قلبم داشت از جاش کنده میشد یعنی واقعا من اینارو امضا کرده بودم _خوب! با شنیدن صدای آریا عصبی به سمتش برگشتم و داد زدم: _ازت شکایت میکنم میفهمی تو من و گول زدی من اصلا نمیدونستم همچین چیزایی اونجا نوشته شده. با خونسردی بهم…

رمان رئیس مغرور من پارت 24 5 (2)

2 دیدگاه
  _میخوام تو شرکت من مشغول به کار بشی و یه خونه هست که میتونی اونجا زندگی کنی ماهانه پول اجاره اش رو از حقوقت کم میکنم! با شنیدن حرف هاش به فکر فرو رفتم نمیتونستم پیشنهاد یه پسر غریبه که هیچ شناختی ازش نداشتم رو قبول کنم اما جایی…

رمان رئیس مغرور من پارت 23 5 (2)

بدون دیدگاه
  آریا چجوری میتونست انقدر راحت احساسات من رو خورد کنه و راحت از کنارش رد بشه یعنی انقدر بی ارزش شده بودم براش دیگه نمیتونستم تحمل کنم که بیشتر از این من رو خورد کنه به هر جون کندنی بود از سر جام بلند شدم و به سمت اتاق…