رمان ترمیم پارت 25
10 دیدگاه
_ تو دیوونهای بهادر افخم… الان باید پیش رفیقات گودبای مجردی بگیری. ریز کنار گوشم میخندد و قلقلکم میآید. _ اینو از کجات درآوردی دختر؟ من باید برای سروسامون گرفتنم جشن بگیرم… بعد سیوشش سال… همسنای من بچههاشون مدرسه میرن… گلی، کلی کار برای عروسی داریم. میدونم خستهکنندهست، ولی…