++++++++++++++ در هیچ حالتی آرامم نیست درست از روزی که فهمیده ام مهبد بو برده . از روز منحوسی که شنیدم بشرا اقرار کرده نقش داشته در ربودن من . روزی که متعرف شده بود که ادم اجیر کرده برای از میدان…
چشمی می گویم و بلند می شوم و تلفن بیسیم را برمی دارم. نزدیک یازده شب است و هنوز سروکله یاسین پیدا نشده . شماره اش را می گیرم تا اخر بوق می خورد ولی جواب نمی دهد . می…
صبح بخیر می گویم و مرحمت جون با روی گشاده جوابم را میدهد . هرچند که اصرار دارد خودش را سرحال نشان بدهد ولی چشمانش همه چیز را لو می دهد . معلوم است که شب سختی را پشت سر گذاشته…
چند دقیقه بعد با دو آب هویج بستنی برمیگردد . – فشارت رو تنظیم میکنه. گاهی مرا جمع می بست گاهی نه. در عجب از این تغییر فاز لحظهای به دست دراز شده اش نگاه می دوزم . با تشکر زیرلبی لیوان…
یک عمر خودم را سرکوب کردم، نیش شنیدم از زرین تاج خانوم خم به ابرو نیاوردم. دم نزدم که مهبد نرنجد که بنیان زندگی که به هیچ بند بود خراب نشود رابطه اش با مادرش خراب نشود . به هزار و…
به زحمت بلند میشوم ، دلم نمیآید تمام بارم را بر روی دوش این زن مهربان بندازم مگر چقدر توان دارد ؟ گناه نکرده که به من پناه داده است . – طوری نمیشه مرحمت حون ، اخرش که باید بلند بسم…
گولاخ است . دوتای من قد دارد . ترس برم می دارد . شیشه خرده ها از خجالت کف پایم در می ایند و من حتی از درد ناله نمی کنم . قلبم در سینه به مانند قلب گنجشک می کوبد .…
از تماشای باران پشت پنجره خسته ام . برمی خیزم . سنگین تر شده ام . ورم صورتم مرا از ایستادن مقابل اینه منع می کند . به بادکنکی می مانم در معرض ترکیدن ! این دو هفته اگرچه…
تحمل ماندن ندارم از درون در حال سوختنم ، درونم کوره ادم پزی است گوشت تنم در حال سوختن است . بی نیم نگاه به سمت مهبد میروم و در را چنان می کوبم که در،در لولا می لرزد . سر به گریبان…
کیسه را پشتم جابهجا می کند و ماساژم میدهد ، صلحی موقتی میانمان شکل گرفته است که مدیون سکوتیم . کافی بود بگوید لام تا من بحث را بکشانم به بُشرا . ولی لام تا کام نمی گوید و…
می خواهم برخیزم ولی عرصه و حلقه را باهم به برمن تنگ می کند . اجازه نمی دهد که بگریزم . راه گریزی برای من که آهو گریز پا این رابطه شده بودم نمی گذارد . …
زیر لب خروس بی محلی که بی تردید کسی نیست به جزء بیوه برادرش را لعنت می کند و من پوزخند می زنم به اعصابش که کلافی سردر گم است . چانه پس می کشم . پنجه اما عقب نمی کشد . چانه…
کامم را تلخ کرده که تلخی می کنم . – از تو گذشتم از این نگذرم ؟ – نیش میزنی ؟ – نزنم ؟ دهانم را میبندد . کروسان را در دهانم می چپاند . چشمانم گرد میشود و او…
– نمی خواستم بچش بی پدر بزرگ بشه . دلم گر می گیرد . خودم بدتر از دلم گر می گیرم . می نالم : – به پای هم پیر بشید . قطع می کنم و سرم را در دستانم می گیرم . پشت…