با اشاره مهبد بغل دستش می نشینم . دست می ندازد دور گردنم . این نزدیکی ضربان قلبم را روی هزار می برد . قاشقی که برای خودش پر کرده را در دهان من می چپاند . – نگفتم وقتی بهت چیزی گفتن توهم دوتا…
اگر بگوید تمام چه ؟ لرز برم می دارد . در دل عابد را لعنت می کنم . پسره خیره سر دیوانه . صدای احوالپرسی اش با مادرم را می شنوم . اثری از خشم در صدایش نیست ضعف اما چرا . دلم بدرد می…
آوای توکا| شاید جنون آمیز به نظر برسد ولی رد تماس نمی زنم تماس را برقرار می کنم . شاید هم احمقانه به نظر برسد برای شنیدن صدایش بی اندازه دلتنگم . انتظار دارم بر سرم فریاد بکشد ولی بغض است که به حنجره او و…
آوای توکا| به جان پنجه هایم میافتم. در دلم آشوب برپا است . زرین تاج خانوم هم با ناله و نفرین هایش کم نمک به زخم دلم نمی پاشد . – دختره ی خراب معلوم نیست با این پسره قالتاق چه سر و سری داشته که این طور…
آوای توکا| عمارت حاج زین الدین سپه سالار ان قدر بزرگ هست که می ترسم اگر دست مهبد را ول کنم گم شوم . مهبد سوئیچش را در دست تاب می دهد ، زیر لب و بی خیال آهنگی از شهرام شپ پره را با خود…
° آوای توکا ° خطبه جاری میشود . به عقد هم در میایم . ترلان حلقه هامان را می آورد . رینگ ساده است . اسم هایمان در دل حلقه ها حک شده است . با عسل کام هم را شیرین نمیکنیم . این نجوا های…