رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت آخر 3.5 (2)

46 دیدگاه
بجای عمو و زن عمو، من و نیما بودیم که اون دوتا رو تا دم در همراهی کردیم. ماشین جدید خریده بودن و مهناز دل خوش به همین ماشین کلی کلس میرفت. نیما خطاب به نوید گفت: -مبارک باشه! لو ندادی که شیرینی ندی! مهناز با غرور خندید و گفت:…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 119 1 (1)

1 دیدگاه
مهناز که درست همون لحظه مهناز اومد داخل خیره شدم. شدت تغییرات ظاهریش شگفت زده ام کرد. موهای لیت شده.فیلر لب… چشمهایی که لنز بودن! البته… همیشه به خودش می رسید ولی اینبار بیشتر از همیشه! دستشو با ناز تکون داد و گفت: -سلم به همگی! لبخندی نثارش کردم و…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 118 0 (0)

بدون دیدگاه
نیما زنگ رو فشرد و چند دقیقه بعد صدای مادرش به گوش هردوی ما که باوجود یه سری توافقات همچنان داشتیم سر اسم چک و چونه میزدیم به گوشمون رسید: “بله !؟” نیما دست از معرفی اسم با حرف نون برداشت و گفت: -ما هستیم ننه ! مادرش تا صدای…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 117 4 (1)

5 دیدگاه
تربیت و بزرگتر شدنش رو قراره بکشی! چپ چپ نگاهش کردم و گفتم: -خیلی زرنگیاااا…اینو میگی که پیشاپیش بگی همچی گردن من! لپمو کشید و گفت: -دیگه قضیه رو داستان دارش نکن! لب گزیدم و سرمو بردم عقب و دستمو روی لپم کشیدم و آهسته مالیدمش و خیلی آروم گفتم:…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 116 5 (1)

3 دیدگاه
لبخند زدم و گفتم: -شب تو هم بخیر… من چمشهام رو بلفاصله روی هم گذاشتم اما اون که انگار انتظاری غیر از این داشت پرسید: -بهار… با همون پلکهای روی هم گذاشته شده جواب دادم: -هووووم غیرمعمولی و متعجب پرسید: -جدی جدی میخوای بخوابی !؟ جون اینو پرسید فورا چشمهام…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 115 0 (0)

4 دیدگاه
اینو گفتم و دوباره دراز کشیدم و باز پتو رو تا زیر گلوم بال آوردم و نگه داشتم. لبد دختره از این چشم رنگی های مو بلوند بود که خط سینه هاشون مشخص و کلی گرونبد خوشگل از گردن سفیدشون آویزون و… از اونا که موهاشون موج دارن و چشمهای…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 114 5 (1)

6 دیدگاه
دیگه سوالی نپرسید ودر عوض شوخ طبعانه گفت: -فکر کنم دیگه بهتر باشه بریم! زیادی هم نباس تنهاشون گذاشت! دردسر میشه!بریم؟ خندیدم و گفتم: -آره بریم! پک آخر رو به سیگارش زد تا اثبات کنه دلش میخواد بازم به کشیدن و اتمام اون نخ وینستون قرمز ادامه بده اما گویا…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 113 5 (1)

بدون دیدگاه
پگاه سگرمه هاش زو زد توی هم و با اخم گفت: -کارتون بد بود…باید از همون پنجره پرتش میکردی بیرون! نمیدونم چرا هر ماجرای این جوری ای منو یاد خودم مینداخت. هر چند در تلش بودم تا گذشته ی خودم رو فراموش بودم اما موفق نبودم. مثل الن… شنیدن این…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 112 3 (1)

3 دیدگاه
این بی حوصلگی و خستگیش غیر طبیعی بود. شده بود شبیه اون روزایی که یهو دچار افسردگی میشد و حتی کارش به دکتر و آمپول آرامشبخش می رسید. بلند شدم تا غذارو آماده کنم. اون چنان بی حوصله بود که برخلف همیشه حتی تو چیدن میز هم کمک نکرد. دستشو…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 111 0 (0)

بدون دیدگاه
شونه هاش رو بال انداخت و گفت: -نمیدونم دیگه اون مشکل توئہ…من گفتنی هارو گفتم! چپ چپ نگاهش کردم.گویا علوه بر جنسیت موضوع خوشگلی بچه و اخلق رو هم باید به مشکلت اخیر خودم اضافه میکردم. سرمو از رو سینه اش برداشتم و گفتم: -یعنی چی مشکل منه !؟ ریلکس…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 110 5 (1)

7 دیدگاه
تو گلو خندید و بعد دست نوازشی روی سرم کشید و جواب داد: -آره عزیز دلم…. چقدر شنیدن جمله ی عزیز دل از دهن اون شیرین بود. نمیدونم چرا… اما این کلمات شنیدنشون فقط فقط از طرف اون منو اینطور هیجان زده و خوشحال میکرد.شاید چون کم کم داشتم شدیدا…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 109 4 (1)

8 دیدگاه
از اینکه قرار بود یه روز بدون پگاه سر بشه خیلی هم احساس خوبی نداشتم. با کارهای خونه خودمو سرگرم کرده بودم اما حتی حین انجام همونهاهم ناخوداگاه باخودم در مورد پگاه سوتی میدادم! مثل وقتی که واسه پختن ناهار بدون اینکه حواسپ به نبودن پگاه باشه بلند بلند و…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 108 4 (1)

14 دیدگاه
رو تنم خم شد و من این خم شدن و سنگینی حضورش رو کامل احساس کردم. لبهاش چسبیده شدن به پوست لپم و چنددقیقه ای بی حرکت تو همون حالت موند. لبهاش گرم بودن…گرم و نرم. منو بوسید کقتی که تقریبا بین خواب و بیداری گیر بودم. مشامم از بوی…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 107 3.5 (2)

3 دیدگاه
لذت بردم از شنیدن حرفش و مشتاقانه شروع کننده ی یه بوسه ی پر ولع و اتیشی شدم. به تلفی تمام لحظه هایی که دلم میخواست ببوسمش و در دسترس نبود. به تلفی تمام لحظه هایی که هوسص رو کرده بودم و دنبال فرصت بودیم. همزمان، حین خوردن لبهاش، دستهامو…
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 106 1 (1)

1 دیدگاه
سرش رو به آرومی تکون داد و همچنان در حینی که به نوازش صورت من ادامه میداد گفت: -دخترا احساسی ان…نمیگم اگه یه پسر به جای اون تو همچین شرایطی قرار داشت کمتر اذیت میشد ولی خب دخترها ممکنه آسیب بیشتری ببینن صوصا توی این جامعه ی بد! مکث کرد…حس…