رمان سال بد

رمان سال بد پارت 9 3.3 (3)

8 دیدگاه
    ***   میگرنِ لعنتی ! هووف ! بدترین درد دنیا بود … البته بعد از دردِ شکسته شدن کشککِ زانو !   می گفتند بعد از چهل سالگی خود به خود از بین می رود … و او هنوز پنج سال دیگر تا چهل سالگی داشت . در…
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 8 3.8 (6)

7 دیدگاه
    ***   توی اتاقش نبود !   ساک ورزشی اش را که وسط اتاق افتاده بود برداشتم و کنارِ دیوار گذاشتم .   در بالکن باز بود و جریان هوای سرد به داخل اتاق می وزید ‌. جلو رفتم و پرده ی مقابل پنجره را پس زدم .…
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 7 4 (4)

2 دیدگاه
    لبخند متشنجی نقش لب هایم شد … چقدر دوست داشتم جواب تند و تیزی به او بدهم . ولی حیف که …   – زن عمو جان … این حرفا دیگه از مد افتادن ! آدما آزادن هر جوری دلشون میخواد برای زندگیشون تصمیم بگیرن ، مشروط بر…
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 6 4 (3)

3 دیدگاه
    از دستش حرصم گرفت … نمی دانستم این حرص به خاطر کارهای خودش بود یا مادرش ! ولی هر چه که بود برای چند ثانیه مغزم از کار افتاد و تصمیم گرفتم با او سرد باشم !   لیوان دسته دار را پر از چای کردم و با…
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 5 4.3 (4)

6 دیدگاه
    یک چیپس برداشتم و به دهان گذاشتم و همانطور که از تردی لذت بخشش لذت می بردم ، گفتم :   – خدا زودتر مرگ روشنک رو برسونه ! ما رو آخر به گدایی میندازه ! با اون قیمتای هتل شاهید آدم کوفت بخوره بهتر از قهوه است…
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 4 4.7 (6)

2 دیدگاه
    گوشه ی لبم را جویدم … بعید می دانستم ! خواستم چیزی بگویم که در نیمه باز اتاقم کاملاً باز شد و فافا به جمعمان پیوست .   – سلام آیدا جون !   توی دستش یک جفت گوشواره ی رزینِ سرخ رنگ بود که شکل انار بود…
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 3 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    روی انگشتانم را بوسید و بعد دستم را کشید و من را برد به سمت ایستگاه اتوبوس … چون باران باز هم شروع به باریدن کرده بود !   هر دویمان زیر سقف ایستگاه اتوبوس پناه گرفتیم و من در حالیکه به باران لعنتی بد و بیراه می…
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 2 4 (5)

بدون دیدگاه
      – خو حالا ! تقصیر خودشم بود ! هی می رفت رو مخم !   هر چند … حالا دیگر دقیقاً یادم نمی آمد سر چه موضوعی با شهاب جر و بحثم شده بود … چون وقتی پریود بودم هر چیزی به نظرم آزار دهنده می رسید…
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 1 4 (8)

6 دیدگاه
        سال_بد روایتگر داستان خانواده ی سلطانیست !   آیدا و شهاب که دختر عمو و پسر عمو هستند و هم بازی و عاشقِ دوران کودکی … و حالا در آستانه ی ازدواج به سر می برند … .   ولی با اشتباه مهلکی که شهاب مرتکب…