رمان سکوت تلخ پارت 74
نگاه او هنوز هم سنگینی داشت مگر قرار نبود با سارا ناهار را بیرون باشند؟ حالا بغل دستم چه غلطی میکرد. در تمام طول مدتی که ناهار میخوردیم حرف نزده بود . سوفی هم دیگر ترجیح داده بود ساکت بماند چشمانش مدام میان ما می چرخید انگار متوجه شده بود که