رمان عشق صوری پارت 167
پتورو سفت گرفت و سرش رو از زیرش بیرون نیاورد. من از خنده ریسه میرفتم و اون که اصلا دلش نمیخواست بقول و گفته ی خودش کارش به مراحل شق القمر رسیدن یه یه چیزی تو همون مایه ها برسه همچنان درحال مقاومت کردن دربرابر منی بود که خس شیطنتم حسابی گل کرده بود. رو پاهاش نشستم و سعی