رمان عشق ممنوعه استاد پارت 34
حس میکردم قلبم داره توی دهنم میزنه و سرم سنگین شده پس بی حس و حال سری در تایید حرفش تکون دادم و بی رمق روی تک مبل توی سالن نشستم آراد خواست به سمتم بیاد ولی نمیدونم چی شد که یکدفعه نگاهش خیره پنجره پشت سرم شد و سرجاش ایستاد با تعجب به عقب برگشتم و نیم نگاهی