رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 79 4 (1)

بدون دیدگاه
نگاهش رو بین چشمام چرخوند _آره شما جون بخواه !! با این حرفش‌ تقریبا ته دلم قرص شد پس باید تا تنور داغه نون رو بچسبونم پس بی معطلی گفتم : _میخوام برم یه سر به بچه ها بزنم کنجکاو پرسید : _منظورت خونه ی قدیمیته ؟؟ زبونی روی لبهام…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 78 4 (1)

1 دیدگاه
    بدون اینکه نگاهش رو از نازی بگیره پوزخندی‌ زد و با لحن خاصی گفت :   _یه چیزی درون این دخترهِ که داره بدجور من رو آزار میده ولی دقیق نمیدونم چی !!   با این حرفش به عینه دیدم که رنگ نازی پرید و دستپاچه به سمتم…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 77 5 (1)

2 دیدگاه
با چشمای ریز شده لب زد : _اول بگو چرا تا این حد برات مهمه ؟؟ حالا چی میگفتم که بهم شک نکنه ؟؟ لبامو بهم فشردم و دستپاچه گفتم : _اوووم همینطوری دوست دارم بدونم آهااانی زیرلب زمزمه کرد و کلافه شروع کرد به حرف زدن _شخص مهمی نیست…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 76 5 (1)

3 دیدگاه
دیدم که چطور چشماش گرد شدن و با تعجب خیره ام شده ولی الان هیچ چیزی جز لمس بدنش و داشتنش برام اهمیت نداشت یه آتیشی رو درونم شعله ور کرده بود که حالا باید به هر طریقی که شده خاموشش میکردم چون بدنم از کنترلم خارج شده و دلش…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 75 5 (1)

3 دیدگاه
نمیدونم چقدر خیره آراد بودم که با تکون خوردن دستش جلوی صورتم به خودم اومدم _کجایی دختر ؟؟ گیج دستی به صورتم کشیدم _ببخشید یه لحظه حواسم پرت شد ابرویی بالا انداخت و شیطون گفت : _احیانأ حواست پرت من که نشده ؟؟ دستپاچه دستی به گردنم کشیدم _نه اصلا…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 74 5 (1)

بدون دیدگاه
_بگو سگه رو برام بیارن دندوناش روی هم سابید و خشن غرید : _حرفش رو اصلا نزن که نمیشه با بغض نالیدم : _چرا آخه !! چنگال توی دستش رو عصبی تو بشقاب جلوش پرت کرد و خشن گفت : _اگه بخاطر اون نبود که اینطوری نمیشدی با لب و…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 73 4 (1)

بدون دیدگاه
_ رفتی حال و هوایی عوض کنی یا رفتی اون محله ؟! _چی ؟؟ کدوم محله ؟! سری تکون داد و جدی گفت : _آره محله قدیمی و خونت !! معلوم بود از یه چیزایی خبر داره و نمیتونم سرش کلاه بزارم و دروغ چیزی بگم پس به اجبار سری…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت72 5 (1)

بدون دیدگاه
” آراد ” از اینکه پشت بهم خوابیده بود خون داشت خونم رو میخورد به اینکه هرشب سرش روی سینه ام باشه و عطر موهاش رو نفس بکشم عادت کرده بودم ولی حالا با دوری ازش چطوری میخواستم شبم رو صبح کنم و طاقت بیارم ؟! نفسم رو با فشار…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 71 5 (1)

بدون دیدگاه
لبامو بهم فشردم و خجالت زده پاهامو بهم جفت کردم و سعی کردم لباس فوق العاده کوتاهم رو پایین بکشم صدای دادهای بلندش هنوزم به گوشم میرسید خدمتکار بدبخت همش عذرخواهی میکرد ولی مگه آراد بیخیالش میشد ؟! _قبلا به همتون گفته بودم که مردای این عمارت حق ندارن پا…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 70 5 (1)

2 دیدگاه
با چشماش بسته آروم آروم بوسه های کوچیکی رو لبهام میزد ، دودلی رو‌ کنار گذاشتم و شروع کردم باهاش همکاری کردن دستش رو نوازش وار روی‌ کمرم کشید و بیشتر به خودش چسبوندم نمیدونم چند دقیقه ای بود که درگیر هم بودیم که بالاخره ازم جدا شد و با…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 69 5 (1)

2 دیدگاه
با فکر به اینکه حتما اشتباه شنیدم بی حرکت موندم که این بار سرش رو توی‌ گودی گردنم فرو برد و آروم کنار گوشم با لحن خماری زمزمه کرد : _دوست دارم عشقم !! با شنیدن این حرف از دهنش ناباور بی حرکت موندم ، آنچنان خشکم زده بود که…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 68 0 (0)

1 دیدگاه
_همه این سخت گیری هام بخاطر خودته میفهمی دیگه ؟! میدونستم همه حواسش پیش منه و میترسه بلایی سرم بیاد که اینطوری پیگیر کارهای من شده و مواظبه بلایی سرم نیارن حس اینکه کسی رو داشتم که بهش تکیه کنم و همیشه بی هیچ چشم داشتی حواسش بهم هست باعث…
رمان عشق ممنوعه استاد

عشق ممنوعه استاد پارت67 5 (1)

2 دیدگاه
تموم این حرکاتش چند ثانیه هم طول نکشیده بود و همین هم باعث شده بود ناباور خشکم بزنه و بی حرکت بمونم سرش داشت نزدیک و نزدیک تر میشد که یکدفعه با شنیدن صدای عباس نجم که داشت نزدیکمون میشد به خودم اومدم و با وحشت محکم به عقب هُلش…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 66 5 (1)

2 دیدگاه
  اینا معلوم نبود از کی پشت در داشتن زاغ سیاه ما رو چوب میزدن که دَر همشه خراب و زواردرفته منم ، تحمل نکرده و باز شده و اینطوری رسواشون کرده بود دستپاچه زودی آراد رو از روی خودم کناری زدم و درحالیکه صاف مینشستم عصبی گفتم : _چشمم…
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 65 4 (1)

2 دیدگاه
    آب دهنم رو صدا دار قورت دادم و با حرص نگاهش کردم ، که ابرویی بالا انداخت و گفت : _چیه ؟! بدون اینکه چیزی به زبون بیارم اشاره ای به پایین کردم که سرش رو کج کرد و با گیجی گفت : _نمیفهمم چی میگی ؟! به…