رمان نغمه دل پارت17
کی میتونس باشه جز فتنه؟ درو باز کردم دیدم یه عالمه خرت و پرت دستشه که همشونو ریخت زمین و پرید بغلم _بههه سلام داداش گلم چطولی عشقم _سلام و زهرمار الان وقت اومدن بود؟ _عه وا هارتم شکست:/مگ داشتی چکار میکردی هوووم کمیل؟ 😈 متعجب از فکرش سکوت کردم و اون حرفاشو ادامه داد _دیددددییی حسم دروغ نمیگفتتت