InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت32 3.8 (6)

167 دیدگاه
یک هفته بعد جلوی تیوی نشسته بود و داشت لواشک میخورد دور مبل پر شده بود از پوسته لواشک اخرین لواشکی که داشت داخل دهنش میزاشت رو از دستش قاپیدم عین جوجه اردکای زشت اخمی کرد _چرا گرفتیش؟ _مائده بچم ضعف کرد بسه دیگه یه نگاه به دور و برت…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت31 3.6 (7)

29 دیدگاه
  ترمز زد رو ماشین ترسیده گفت: _یا خدا چیشد مائده؟ دستمو سمت لواشک فروشی بردم و گفتم: _من از اونا میخام گیج گفت: _چی؟ _لواشک تازه فهمید داستان از چیه و نفس اسوده ای کشید _بخاطر این داشتی به کشتن میدادیمون؟ _علی خب هوس کردم بدو بخر _اونا کثیفن…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت30 4.2 (5)

252 دیدگاه
  _برای چی؟ _میشه مهمونی رو بزارین برای شب تولدش _پس میخای شب تولدش بهش بگی؟ _بله _باشه عزیزم بیا بریم خونه خسته شدی …………… فردا تولد علی هست، تو این مدت همش بالا میاوردم و مادجون و ماهگل حواسشون بهم بود و سعی میکردم جلوی علی چیزیو بروز ندم…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت29 3 (4)

86 دیدگاه
(محمد علی) تو اشپزخونه داشتم وسایل صبحانه رو میزاشتم رو میز که صدای جیغ مائده اومد ترسیده و سراسیمه وارد اتاق شدم وقتی منو دید بیشتر جیغ کشید و گریه کرد _برید بیرون برعکس رفتم سمتش _چیشده قربونت بشم؟ درد داری _برین پتو رو مچاله کرده بود دور خودش و…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت28 3 (7)

178 دیدگاه
مثلا خابیدم ولی تا صبح تو تب خاستنش سوختم صبح انگار نه انگار که اتفاقی افتاده صبح بخیر گفتیم و رفتم سرکار ولی اون خجالت زده بود (مائده) خیلی خجالت میکشیدم میدونستم داره اذیت میشه ولی نمیتونستن دست خودم نبود ماهگل که اومد گفت مریم خانم گفته ببره منو به…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت27 3 (7)

134 دیدگاه
(راوی) مریم بانو از جمله مائده جا خورد، زهره هیچوقت طی هشت سال زندگیش اونو مادر صدا نرده بود یا بی دلیل بغلش نگرفته بود با اینکه زهره عین دختر نداشته اش دوست داشت ولی زهره با دوری از او باعث دلگیر شدنش شد اما بخاطر ارامش پسرش حرفی نمیزد…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت26 3.4 (5)

10 دیدگاه
محکم بغلش گرفتم و سرشو بوسیدم _نمیدونی تو این سه روز چی کشیدم دیگه نکن _چشم _کجا؟ _میرم شما بخابین خسته ای نگاهم رنگ شیطنت گرفت _کجا؟ دیر اومدی زود میخای بری؟ تازه بعد سه روز دلتنگی دستم بهت رسیده مگه میزارم بری؟ اصلا هم باهام چونه نزن وروجک که…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت25 3.7 (6)

52 دیدگاه
اشپزخونه رو نشونش داد _چشم اقا الان یه چیزی حاضر میکنم سری تکون داد و بدون توجه به من رفت تو اتاقش (محمد علی) سعی کردم دست و پامو زیر نگاه مائده گم نکنم و سریع رفتم تو اتاق، ماهگل خانم از بچگی میشناختمش و میدونستم ادم خوبیه و دلیل…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت24 3.6 (5)

78 دیدگاه
  با اخم فراوان از بغلم بیرون اوردمش و وسایلشو برداشتم و تشر زدم _بدو بیا بیرون زوود سر به زیر اومد بیرون رضا ماشین رو جلو اورده بود پیاده شد و مائده رو پرت کردم تو ماشین و وسایلو کذاشتم پشت و سوار شدم و قفل مرکزی رو زدم…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت23 2.8 (5)

79 دیدگاه
  _من خوشبختیت رو میخام پسرم _خوشبختی من تو دست اون دختره مامان _باید ببینمش و باهاش حرف بزنم _چشم میبرمت _با زهره صحبت کردم اون میگه دوست داره _لا اله الا الله دروغه مادر من وقتی که داشت پشتم نقشه میکشید عاشقم نبود؟ سری به تاسف تکون داد و…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت 22 3.4 (5)

38 دیدگاه
  _سلام سردرد دارم قرص داری؟ _بزار ببینم بسته قرص رو جلوم گرفت کدئین بود دو تا ازش خوردم بلکه خوب شه سردردم داشتم صبحانه میخوردیم که گوشیم ژنک خورد مادرم بود _سلام مامان _علیک سلام، زهره چرا باید خونه مادرش باشه؟ افرین پسرم خوب دستمزد زحماتمو دادی خسته از…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت21 3.4 (5)

84 دیدگاه
  _خب اول کدومو بریم؟ چشاش میخندید _خب نمیدونم _ببین مرد سی ساله رو اوردی شهربازی هرکی از بچها شرکت منو ببینه تا ده سال سوژه برای خندیدنش داره پس از این فرصت طلایی خوب استفاده کن افرین خجالت زده سر به زیر میخندید به اسرار من ترن هوایی سوار…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت20 3 (5)

77 دیدگاه
  _بله _سلام _سلام کاری داشتی؟ _تو الان نباید سر کار باشی؟ _اره چطور؟ _هیچی می خاستم بدونم کجایی که به خانم منیری(منشی شرکت) گفتم میگه دیشب زودتر رفتی و هنوزم نرفتی؟ _فکر نمیکنم باید به تو جوابی پس بدم تن صداش رف بالا و عصبی گفت _من زنتم باید…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت19 3.5 (6)

245 دیدگاه
  مائده خانوم منو زهره میونه خوبی هیچوقت باهم نداشتیم، حتی من روز خاستگاری تازه برای اولین بار دیدمش و بعد از اونم خانواده ها نامزدمون کردن منم حرفی نزدم تا وقتی عقل رس شدم فهیمدم عشق این چیزا نیست وقتیم اومدم بگم پدرم و پدر زهره تو یه ماشین…
InShot 20230427 173005985 scaled

رمان نغمه دل پارت 18 3.2 (5)

166 دیدگاه
  🎼فصل دوم🎼 خیلی سرد صحبت میکرد حتما یه اتفاقی افتاده بود تصمیم گرفتم برم پیشش و صحبت کنم باهاش میدونستم عشق شکلات داره برای همین سر راه براش یه بسته شکلات خریدم _اهای اهل خونه تو اشپزخونه بود و زود وقتی منو دید اومد بیرون _سلام خسته نباشین نه…