رمان دلوین

رمان دلوین پارت 20

12 دیدگاه
#پارت_20 •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•     جلو تر می رود و روبه‌ دخترک می‌گوید:     _ خانوم این چه وضعشه بچه مریض میشه …‌ اینطوری میخواید ازش نگه داری‌کنید !‌‌  …
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 19

بدون دیدگاه
#پارت_19 •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄• متوجه منظور فرهاد نمی‌شود و درحالی که نگاهش پی آن دخترک چرخ میخورد پچ میزند   _ یعنی چی ؟‌   فرهاد از آن جلد جنتلمنانه و آقا…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 18

3 دیدگاه
#پارت_18 •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•     وقتی نمی‌توانند آراز را جدا کنند به پیشنهاد فرهاد کارتون مورد علاقه اش را برایش می گذاردند اما بازهم قبول میکند که در آغوش مرسا نشسته…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 17

3 دیدگاه
#پارت_17   •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•   صبحانه ای آراز را کامل می‌دهد و به بازی گوشی ها و حرف های نصفه نیمه ای که میزند گوش می‌کند   این بچه شاید کمتر…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 16

2 دیدگاه
#پارت_16     •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•     دختر ها در سن و سال او حتی کسر شأنشان می شد با کودکی خوش برخورد کنند     آنگاه او انگار که واقعا…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 15

9 دیدگاه
#پارت_15 •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•     به سرعت سر می‌چرخانم و با دهانی باز مانده نگاهش میکنم   چطور ممکن بود چنین دروغ بزرگی به بچه بگوید ؟     _ شما…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 14

6 دیدگاه
#پارت_14     •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•     _ زنم بود   میثاق پس از گفتن این حرف در چشم های زیبای دخترک دقیق تر می‌شود ، ناخواسته توجهش به این دختر…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 13

1 دیدگاه
#پارت_13   •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•   در یک چشم بهم زدن مرسا به سمت شیدا حمله ور میشود و با اینکه شیدا با آن کفش های پاشنه دارش از او بلند تر…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 12

5 دیدگاه
#پارت_12 •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•   مرسا ”     مردک عوضی داشت برایم شرط و شروط می گذاشت و من ناچار به همکاری بودم   _ چه همکاری ؟   حالا که…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 11

1 دیدگاه
#پارت_11 •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•   میثاق “   پوزخندی میزنم   _ ولی به هر حال من فک نمیکنم شما بتونی از پس این کار بربیای‌ !   حرصی از جاش بلند…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 10

4 دیدگاه
#پارت _10   •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄• میثاق ”   از همان بدو ورودش توجهم به سن و سال کمش جلب شده بود‌‌ و بیشتر از این نمی‌توانستم خودار باشم   _ تو…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 9

5 دیدگاه
#پارت_9   •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•   مرسا ”   با دیدن مرد روبه روم حقیقتا نفسم میبرد … بی حرف پس و پیش جذاب بود !     حتی خیلی خیلی جذاب…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 8

1 دیدگاه
#پارت_8 •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•     صبح آفتاب نزده بیرون میزند … برای به موقع رسیدن به قرارش با پسر راد باید عجله میکرد   فاصله اش تا خانه ای او زیاد…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 7

2 دیدگاه
#پارت_7 •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•   دیر وقت شده بود و فرناز قطعا نمیتوانست این وقت شب به خانه شان برود …   از‌ اول همه خانه را به قصد ماندن پیش او…
رمان دلوین

رمان دلوین پارت 6

8 دیدگاه
#پارت_6 •┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•   مهمانی که تموم میشود به پیشنهاد سپندار مبنی بر شب ماندنش دهان کجی می‌کند و با اخم های درهم همراه فرناز از عمارت منحوس خسروی ها خارج…