11 دیدگاه

رمانِ«آوای تـوکــا»پارت 5

4.4
(174)

آوای توکا|

 

 

شاید جنون آمیز به نظر برسد ولی رد تماس نمی زنم تماس را برقرار می کنم .

 

شاید هم احمقانه به نظر برسد برای شنیدن صدایش بی اندازه دلتنگم .

 

انتظار دارم بر سرم فریاد بکشد ولی بغض است که به حنجره او و گوش های من تازیانه می زند .

 

– بی انصاف نبودی توکا .

 

سکوت می کنم . بغضم می خواهد خفه ‌ام کند .

می گوید :

– کجایی ؟ بگو نوکرتم به مولا میام دنبالت ‌.

 

اشکم می چکد :

– مبارکه شاه‌داماد .

– منو سگم نکن توکا بگو کجایی بیام دنبالت .

 

اه می کشم . سینه. ام درد می کند از حجم اندوه . از حجم دلتنگی .

 

به زحمت روی تخت دراز می کشم صدای خش برداشته اش سوهان دلم میشود .

– مگه با تو نیستم ؟

 

– گفته بودم عقدش کنی داغ خودم و بچمو به دلت می ذارم مهبد .

 

 

 

طاق باز دراز می کشم . نمی توانم به پهلو بخوابم دست روی شکمم می گذارم دخترکم بازیگوش است .

ورجه ورجه می کند . از همین حالا شیطنت دارد عین پدرش شر و شور است.

– لاکردار صوریه می فهمی ؟ صوریه ! هیچی بین من و اون نیست .

 

– برام مهم نیست .

دروغ می گفتم مهم بود . خیلی هم مهم بود از فکر اینکه تن آن زن را به اغوش بکشد .

از فکر اینکه بشرا سر روی بازوی سنگی اش بگذارد خواب و خوراک نداشتم .

 

از فکر اینکه روی پیشانی و لب های او هم عین من با لبانش داغ بگذارد . معده ام در هم می پیچید .

– بگو کجایی بیام دنبالت .

 

گوشی را می اندازم .کار از تهوع می گذرد . از تصور اینکه مهبد من . مرد من زنی دیگر را به آغوش بکشد می خواهم دل و روده ام را باهم بالا بیاورم .

 

در سرویس بهداشتی عق می‌زنم . دلم سبک نمی شود . از اندوهم کم نمی شود . حالم هم حتی بهتر نمی شود .

 

در سرویس بهداشتی وقت تلف می کنم که خسته شود خودش قطع کند اما قطع نمی کند . هنوز پشت خط است .

 

الو الو می کند تماس را قطع می کنم و بعد به گریه می افتم .

 

اشک می ریزم برای خودم . برای اویی که آغوشش دیگر فقط مال من نیست .

 

سر در بالشت پنهان می کنم و اجازه می دهم اشک هایم بالشت زیر سرم را خیس کنند .

 

 

 

 

 

#گذشته_

 

مادرم با دیدنم هین بلندی می کشد چونان که انگار روح یا اجنه به خود دیده است .‌

 

به گونه استخوانیش چنگ می زند :

– این چه سر و وضعیه دختر ؟ تو اینجا چیکار می‌کنی ؟

 

می خواهم از کنارش بگذرم که از بازو نگهم می دارد : توکا ؟

 

پلک میزنم که اشک نریزم . با این سروضع نمی توانستم در خیابان بمانم .

تا همین جا هم کم از لات و لوت های خیابانی متلک نشنیده بودم .

 

– مگه با تو نیستم ؟

 

سر در یقه فرو می برم رو ندارم که مستقیم در چشمان مادرم نگاه بدوزم و بگویم عین تفاله بیرونم انداخته اند .

– چی شده؟ با شوهرت حرفت شده مادر ؟

– عابد ….

– یا امام حسین ….

 

بغضم را قورت می دهم :

– اومد ..‌ا‌ومد اونجا آبروریزی کرد … هرچی دهنش اومد گفت وای مامان …

 

 

 

مادرم فغان می کند و دلی که خود به خودی خود آشوب بود را آشوب تر می کند .

– گفتم این پسره عاقبت زهرشو می ریزه بهمون به گوشت نرفت ذلیل شده .

 

نا ندارم . سر به چهارچوب در تیکه می دهم :

– راهم نمیدی بیام تو ؟

 

راه باز می کند . سلانه سلانه قدم برمی دارم .

 

مادرم می گوید : شوهرت کجاست که تو با این سروضع اینجایی ؟

 

دلم نمی خواهد جواب بدهم . حوصله ندارم .‌پشت سرم میآید .

– توکا ؟

بینی بالا می کشم : بیمارستان .

 

– اونجا چرا؟

سرگیجه دارم تلوتلو می خورم . مادرم بازوم را نگه میدارد .

– چته مادر ؟ چرا تلو تلو می‌خوری ؟

 

نمی توانم جوابش را بدهم چشمانم سیاهی میرود و از حال می روم .

 

 

 

بی رمق که چشم باز می کنم گریه مادرم تشدید می شود.

اورژانس را خبر کرده . تکنسین اورژانس بالای سرم است . انژیوکت دارم .

 

سرگیجه دارم چشم می بندم که سقف دور سرم نچرخد .

مادرم یک ریز باعث و بانی حال روزم الانم را نفرین می کند .

 

تکنسین های اورژانس می خواهند بروند .

مادرم می گوید نیازی به بستری شدن در بیمارستان نیست ؟

در جواب می گویند که افت فشار و افت قند خونی ساده است . نیاز نیست که در بیمارستان بستری شوم .

 

تمام مدت عمداً چشم بسته نگه میدارم که مادرم سوال پیچم نکند .

حالم به اندازه کافی بد است . حوصله جواب پس دادن ندارم .

 

 

حضور کسی را کنار خودم حس می کنم ترلان است . می پرسد : چت شده تو ؟

 

 

با ترلان راحت ترم . خواهر است همدمم است . تفاوت سنی کمی داریم . حرف هم را می فهمیم .

 

چشم می گشایم و او پیشانی نمدارم را می بوسد :

– حرف نمیزنی ؟

 

به سقف بالای سرم نگاه میدوزم عوض چشمان خیس خواهرم .

خودم را بالا می کشم . به متکا قدیمی تکیه می دهم .

 

– عابد اومد زهرشو ریخت رفت.

 

هیچ نمی گوید . تعمداً سکوت می کند که من برون ریزی کنم .

آه می کشم .

– اومده میگه من زیرخوابش بودم ترلان.

– خدا لعنتش کنه .

 

سیر تا پیاز ماجرا را می گویم و او ساکت می ماند عین مادرم وسط حرفم نمی پرد و ملامت نمی کند که گفتم فلان میشود و تو برعکس آن عمل کردی .

 

– اگه باور کرده باشه چی ؟

– نباید جلو مادرش کوتاه می اومدی .

 

صدای زنگ می آید . ترلان چشم تنگ می کند :

– کیه این وقت شب؟

 

پدرم نگهبان ساختمان بود . این وقت شب خانه نمی امد . شانه بالا می اندازم و ترلان به هوای باز کردن در از کنارم بلند میشود.

 

صدای کم جانش را می شنوم و قلبم تپش می گیرد کم مانده تا سنگ کوب کنم . تب می کنم .

 

او امده است .

و من رو ندارم که با او روبرو شوم .

اگر حرف های آن مردک را باور کرده باشد چه ؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 174

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 4.1 (12)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (7)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رهگذر
رهگذر
3 ماه قبل

پایانش قشنگه مگه نه ؟ قراره پایان خوشی داشته باشه مگه نه ؟

گانگ گانگ
گانگ گانگ
پاسخ به  رهگذر
3 ماه قبل

صددرصد😂

اسما
اسما
3 ماه قبل

رمان خوشگلیه دوسش دارم

Mana goli
Mana goli
3 ماه قبل

خیلی رمان زیباییه ولی کاشکی پارتاش طولانی تر بشه

Bahareh
Bahareh
3 ماه قبل

خیلی عالیه ابن رمان

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
3 ماه قبل

هستی؟

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
3 ماه قبل

😂😂😂

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x