رمان تارگت

رمان تارگت پارت 281 5 (3)

11 دیدگاه
        جدی جدی تو همون چند لحظه انگار داشت وارد دنیای خواب می شد که صداش هم حالت گرفته و کش دار پیدا کرده بود وقتی گفت: – می ریم حالا.. چند دقیقه هیچی نگو! نفس عمیقی کشیدم و چشمام و بستم.. سعی کردم اهمیت ندم به…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 280 4 (4)

12 دیدگاه
        اینبار تعجب سهم من بود.. فکرشم نمی کردم درین به همین راحتی با این قضیه کنار بیاد که حتی بخواد به عنوان یه راه حل بهش فکر کنه. آره حق داشت.. مسلماً قرار نبود بعد از اومدن بچه پام و از زندگیش ببرم.. ولی همین که…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 279 4 (4)

7 دیدگاه
        درحالیکه من همیشه امید داشتم.. دخترش هم توی بی وجدانی و بی شرفی.. یکی باشه لنگه خودش. که نبود.. که هیچ وقت هم نمی تونه باشه و این بدترین ضربه ای بود که این انتقام کوفتی بهم وارد کرد. فکر اینکه من.. تا آخر عمر.. مایل…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 278 4.7 (3)

10 دیدگاه
        ولی ذره ای پشیمونی تو رفتار آفرین حس نمی شد وقتی با اعتماد به نفس جواب داد: – به نظرت این عشق کمرنگ می شه؟! آراد هنوز به خودش نیومده بود و تو همون حال گیج شده عقب عقب رفت. – نکن.. نکن آفرین.. این کار…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 277 5 (3)

10 دیدگاه
        نگاهش و نگرفت و جوابم فقط شد پوزخندی که حالم و خراب تر کرد.. صندلی کنار تخت و به سمتش هل دادم و آروم گفتم: – بشین.. تو هم باید استراحت می کردی.. چرا اومدی پایین؟ انگار اصلاً حرفام و نمی شنید.. فقط بر اساس تصاویری…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 276 5 (3)

11 دیدگاه
          کی می تونست منکر این بشه که حال آراد اون روز.. حتی از حال آفرین هم بدتر بود.. حتی اولش به قصد بغل کردن و دلداری دادن آفرین جلو اومد و من نذاشتم نزدیکش بشه. موقع رفتن هم.. خوب یادمه که چشم هاش پر از…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 275 3.3 (4)

5 دیدگاه
        یه کم فکر کرد و بعد سریع ادامه داد: – یا چه می دونم سر جریان خواستگارت.. اگه میران نبود.. توی همیشه خدا بی زبون و خجالتی چه جوری می خواستی از شر اصرارهای زن داییت خلاص بشی اونم وقتی می خواست هر هفته پای یه…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 274 3 (6)

13 دیدگاه
        زمان زیادی لازم نداشتم که بخوام فکر کنم کی در و باز گذاشته.. چون مطمئن بودم خودم هیچ وقت در و باز نمی ذارم و انقدر رو یه سری چیزا حساسیت وسواس گونه دارم که حتی اگه در باز باشه هم قبل بیرون رفتن از خونه..…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 273 4 (4)

5 دیدگاه
      ولی خب از طرفی هم بهش حق می دادم که بخواد انقدر افسارگسیخته بشه.. اتفاقی که شوهر همکارش رقم زد و پاش و به کلانتری باز کرد.. حرف هایی که من درباره گذشته بهش زدم.. مسئله حاملگی و جدیتی که سرش از خودم نشون دادم و بعد…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 272 5 (1)

13 دیدگاه
        یه بار دیگه دستم حرکت کرد برای زنگ زدن بهش.. ولی نگاهم افتاد به صفحه لپ تاپ و دوربینی که توی اتاق جلسات نصب بود.. یاد اهمیت این جلسه افتادم و اینکه دیگه بیشتر از این نمی تونستم معطلشون کنم.. واسه همین گوشیم و گذاشتم تو…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 271 5 (4)

11 دیدگاه
        با اینکه میل شدیدی داشتم که همون لحظه تماس و قطع کنم و دیگه اهمیتی به شر و ور گفتناش ندم.. ولی یه لحظه کنجکاو شدم ببینم دلیلش برای این حرف چیه که ادامه داد: – بالاخره قراره مادر بشی.. با یه بچه توی شکم.. چه…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 270 4 (4)

4 دیدگاه
        آب دهنم و قورت دادم و ناخودآگاه دستم و برای گرفتنش دراز کردم و نگاهی بهش انداختم.. عبارت «آخرین تسویه حساب با خانوم کاشانی» که مطمئناً خود سمیع با نهایت حرصش با خودکار قرمز بالای برگه درشت نوشته بود داشت مثل یه خار توی قلبم فرو…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 269 5 (3)

8 دیدگاه
        – اشتباهه؟ اگه ذره ای براش اهمیت داشتم.. می موند و زندگی می کرد. مثل قبل.. مگه اون موقعی که من و از پرورشگاه آوردن.. حدسش و می زد که یه روزی خودش بچه دار بشه؟ این واقعیت و قبول کرده بود که تصمیم گرفت واسه…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 268 4 (4)

17 دیدگاه
        با یه انگشت گوشه پیشونیم و خاروندم و ادامه دادم: – الآنم.. این قضیه در هر صورت اتفاق می افته.. ولی اگه با من راه بیای و طبق برنامه ریزیم پیش بری.. درصد آبرو ریزیش کمتره.. یا حتی صفره.. ولی اگه هربار بخوای جفتک بندازی.. منم…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 267 4 (4)

12 دیدگاه
          دیگه واینستادم تا آتیش گرفتنش و بیشتر از این ببینم.. چون همینجوریشم داشتم می ترسیدم از صورت وحشتناک شده اش که رفته رفته بدتر می شد و حتی دیدم که رنگ پوستشم داره تغییر می که.. برگشتم که تا دیر نشده و به خودش نیومده…