رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 40 4.5 (55)

1 دیدگاه
          رز چند بار پلک زد و ترجیح داد اتاق را ترک کند. حرف های میکائیل برایش مثل یک کتاب فلسفه ی سخت عمل می‌کردند و ذهنش به قدری آشفته بود که حوصله ی تجزیه کردن نداشت.   نگاهش را از میکائیل گرفت و به قصد…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 39 4.6 (65)

1 دیدگاه
        همراز نگاهش را گرفت ولی میکائیل چهره اش پر از نفرت شده بود و فک همراز را دوباره در دستش گرفت اما این بار فشار نداد بلکه صورتش را بالا گرفت: – پس اومدی منو با گرگای نر دور و برت شکار کنی اما غافل شدی…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 38 4.3 (73)

2 دیدگاه
        گوشیش را بی توجه روی مبلی از خانه انداخت و از پله های خانه ی میکائیل با حرص تمام بالا رفت… و این بار مصمم بود و همین طور که پله هارا بالا می‌رفت زیپ کنار لباس مجلسیش را باز کرد و حلقه های لباس را…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 37 4.1 (68)

6 دیدگاه
        پناه برد به میکائیل و سینه ی میکائیل را جایگاه اشک هایش قرار داد و این اتفاق برای بار دوم داشت می‌افتاد اما این بار دخترک از ته دل زاری می‌کرد… طوری گریه می‌کرد که انکار قیامت شده طوری که محمد هم چند لحظه بعد در…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 36 4.5 (110)

11 دیدگاه
        سیگار را که بین لب هایش می‌گذاشت و کام می‌گرفت تلخی سیگار و درد دنده ی شکسته شده اش امانش را می‌بریدند ولی او مصرانه باید سیگارش را تمام می‌کرد. انگار درد کشیدن و مزه ی تلخی چشیدن رو دوست داشت!   تلخی ها بهتر از…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 35 4.5 (79)

1 دیدگاه
      رز شانه ای انداخت بالا و فقط سری به چپ و راست تکان داد و میکائیل ادامه داد: – من اگه می‌تونستم زمانو برگردونم عقب می‌رسوندمش اون جایی که قرار بود تو بچگی بمیرم ولی نمردم می‌رسوندمش به اون جا تا تو اوج معصومیت بمیرمو خلاص… فقط…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 34 4.4 (84)

1 دیدگاه
        رز چند بار پلک زد و نیشخند با صدایی زد… و یزدان ادامه داد: – نمدونم چقدرش فیلمشه چقدرش نه ولی این طوری یعنی فلشی پیدا نمیشه و فعلآ همه چیز امنو امان   باور… می‌دونید باور چیه؟! یعنی وقتی از چیزی مطمئن باشید و یک…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 33 4.3 (103)

2 دیدگاه
        رز گیج نگاهش می‌کرد، چشمان میکائیل باز داشت بسته می‌شد و هذیان گفتنش ناله وار ادامه داشت: – گفتم دختر دوست دارم… یه دختر بچه که چشماش همرنگ خودت بشه!   آدم ها وقتی هذیان بگویند هر چیز که پس سرشان باشد را به زبان می‌آورند…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 32 4.4 (91)

2 دیدگاه
        میکائیل بود که صدایش کرده بود و رز سری به تایید تکان داد و لب زد: – بیدارم نمی‌کنی؟ باشه پس من می‌خوابونمت ولی خاله…     این بار هق هقش شکست و پیشانیش را روی پیشانی پیر زن گذاشت و از ته دل با صداقت…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 31 4.4 (107)

4 دیدگاه
        و میکائیل دیگر درنگی نکرد و فرز قبل از این که خیلی دیر شود سمت شخم زن قرمز رنگ دستی جهشی زد.   دسته اش را در دستش گرفت و سمت مردی که کم از غول بیابونی نداشت و چاقوی کوچک جیبی‌اش را در می‌‌آورد حمله…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 30 4.3 (116)

4 دیدگاه
        نگاهش روی لب های نیمه باز رز‌‌ کشیده شد: – خواستن با دوست داشتن فرق میکنه!   دستش مشت شد و ادامه داد: – خواهرت خوب معنی این جملرو می‌دونست   رز سری به تایید تکون داد و خیلی جمله ی پیچیده ای نبود وقتی پازل…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 29 4.5 (93)

1 دیدگاه
        طاهر نیشخندی زد و سرش را انداخت پایین… کمی تامل کرد و سر انجام غرورش را به باد هوا فروخت و همین که سر بالا آورد لب زد: – یادته گفتی آتیش بازی عاقبت نداره؟     مرادی نه تائید کرد نه رد کرد و طاهر…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 28 4.4 (83)

3 دیدگاه
      ×××   طاهر   دوباره صبح شده بود… صبحی دیگر و یک روز مزخرف دیگر! و طاهر مثل همیشه ساعت هشت صبح با چشم های باز نگاهش به سقف اتاق تنگ و ترشش بود! به هیچ چیزی فکر‌ نمی‌کرد؛ نه به گذشته نه به آینده نه به…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 27 4.5 (104)

4 دیدگاه
        نگاهش رو داد به رز که با حیرت نگاهش می‌کرد. میکائیل خانه ی کودکی رز رو از کجا دیده بود؟ خانه ای که خود رز هم فقط تکه خاطرات هایی در یادش بود و میکائیل ادامه داد: – البته رز خیلی بچه بود… یادمه زیتونای تلخ…
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 26 4.4 (18)

6 دیدگاه
        گشنش شده بود و وقتی گشنش می‌شد عصبی شدن طبیعی بود براش. دستی در هوا تکان داد – به جهنم اصلا هیچی نمی‌خوام   تو سکوتی طولانی زمان گذشت و صدای قار و قور معده ی رز که تو ماشین پخش شد میکائیل ناخواسته لبخند محوی…