رمان سال بد پارت 16
پسرک مثل شیر برنجِ وا رفته نگاهم کرد … که پیشخدمت میانسال بلاخره مداخله کرد و چیزی گفت : – دخترم ، لطفا … لطفا ! … به شما نمیاد اینقدر بی رحم باشی ! از پشت سر دوستانم و عماد شاهید دور زد و خودش را به من رساند . با حالتی پدرانه دستش را