یک هفته بعد
جلوی تیوی نشسته بود و داشت لواشک میخورد
دور مبل پر شده بود از پوسته لواشک
اخرین لواشکی که داشت داخل دهنش میزاشت رو از دستش قاپیدم
عین جوجه اردکای زشت اخمی کرد
_چرا گرفتیش؟
_مائده بچم ضعف کرد بسه دیگه یه نگاه به دور و برت بکن عوض اینا مغز پسته بخور
_علی جونم خب من فقد میلم به اینا میره اونی که تو دستته هم برای منه خیلیم دلم میخاد بخورمش
_بلای جون بنظرت من بچم؟ نمیدم پس الکی باهام بحث نکن
_لطفاا
چشاشو کرد گربه شرک تا بلکه جواب بده
_با اینکارت فقد خطر برای خودت به جونت میخری پش اونطوری نگاه نکن
_اههه نخاستم
_عوض اینا برو یکم دراز بکش
سرتق بازیش گل کرد
_نمیخام
_که نمیخای نه؟
سری بالا انداخت
_نوچ نمیام
_باشه
دست انداختم زیر زانوش و بلندش کردم
_وایی بزارم زمین علی
_نوچ نمیزارم، حالا با من یکی به دو میکنی مائده خانم؟
_توروخدا بزارتم زمین
با احتیاط انداختمش رو تخت و بغلش گرفتم
_اروم بگیر بچه
_یه ذره برو اونور گرمم شد
کلافه از اینکه نمیتونم حرکتی کنم گفتم:
_مائده خسته شدم
_از چی؟
_از اینکه نمیتونم نزدیکت شم و تا میام پیشت اخ و واخ میکنی
هنوزم ازم خجالت میکشید ولی کمتر از قبل
_خب دکتر گفته عزیزم
_یعنی تا 9 ماه باید تحریم باشم؟
_نمیدونم
_این هفته رفتی پیشش بپرس
_من روم نمیشه خودت بپرس
_باشه میام میپرسم
چشم گرد کرد
_میدونستی خیلی بی حیایی؟
_اره
_علییی
هرچقد میخاستم جلوی خندمو بگیرم نشد
_باشه جیغ و داد نکن بچم کر شد
یهو سرم تیر کشید
_چیشد علی؟
_هیچی سرم درد گرفت
بعد ماجرای فرار مائده خیلی سردرد های شدید و میگرنی میگرفتم اوایل با قرص سرکوب میشد ولی چند وقته حتی قرصم روش اثر نداره باید پیگیری کنم
….
امروز روزی بود که اسم زهره از زندگیم، شناسنامم پاک میشد تا ابد
داشتم موهامو مرتب میکردم که از تو اینه دیدم با اخم زل زده بهم
_اقا علی
_جانم
_خبریه؟
_چه خبری؟
_اینقدر به خودت میرسی
خندم گرفت از حسودیش ولی اگر جرات داشتم بهش میگفتم حسود شب باید تو خیابون میخابیدم
حاملگی علاوه بر اینکه خیلی حساسش کرده بود شکاک و جیغ جیغوشم کرده بود و دیگه خبری از اون مائده اروم نبود
نشستم بغلش و گفتم:
_نترس فسقلی من تا ابد برای خودتم
اومد جلو و فکر کردم میخاد ببوستم که دیدم دستاش اومد بالا و تمام موهامو بهم ریخت
_عهه مائده چیکار میکنی؟
_هیچی کمی از جذابیتت رو کم میکنم
خندم گرفته بود از کارش ولی اگر میخندیدم پرو تر میشد و ممکن بود رو لباسمم یه چیزی بریزه تا هیچکسی دیگه بهم نگاه نکنه
رفت عقب دیدم بازم اخماش رفته توهم
_باز چیه؟
_بدتر شدد
باز اومد جلو و ایندفعه موهامو از فرق عین دامادای دهه شصتی اب جارو کرد
با خنده به شاهکارش نگاه کرد
_حالا خوب شد
برای خنده های قشنگش که چال لپشو مینداخت بیرون دلم ضعف رفت و طاقت نیوردم و نزدیکش شدم و بوسیدمش اینقدر بوسیدمش تا نفس کم اورد و کشیدم عقب
_لعنتی تو تحریمم و علا بیخیال طلاق میشدم و…
دستشو گذاشت رو لبام
_لطفا زودتر تمومش کن و بیا
کف دستشو بوسیدم وگفتم:
_چشم خانومم
بعد چند ساعت علافی بخاطر دیر کردن زهره بالاخره برگ طلاق امضا شد و تمام
گوشیم زنگ خورد
_سلام اقای شمس
_سلام بفرمایین
_نیم ساعت دیگه وقت دکتر گرفتت بودین میاین یا لغو میکنین؟
یادم رفته بود وقت دکتر دارم
_نه میام تا یک ربع دیگه
_منتظرتونیم خدانگهدار
_تقاص شکستن دل منو پس میدی محمد علی
با حرص سریع رفت حتی ارزشی برای جواب دادنم نداشت واقعا
سلام به همگی
ببخشید اومدم نظرات رو بخوونم که ببینم رمان چطوریه، دیدم همه نظرات بحث و حرف هستش
ممکنه کسی بهم بگه رمان نغمه دل چطوره که شروع کنم
قشنگه بخونش 🙂
سپاسگزارم
پارت نمیزاری امشب عزیزم؟
ادایی ، این جمعه فصل ۲ تموم میشه ؟
اره تموم میشه تا بعد خرداد
مرسی 💋❤
امروزم که پارت جدید نذاشتی دیگه نمیزاری
میشه تمومش کنید ؟؟بکشید بیرون ای بابا
بیخیاللشششش
میشه تو حرف نزنی وقتی حرف میزنی مغز من کلا رد میده
اتی خانوم
ها؟
دقیقا مثل الان که نمیدونم چه مرگش شده
خانوم مارپل آتنا خانوم بنده وصل بودم به گوشی فاطمه یاس حالا بازم به کارگاه بازیتون ادامه بدید ببینم بکجا میرسید
گوشی بنده هنگ میکرد من وصل شده بودم به گوشی فاطمه یاسادامه میدم تو نسوز خخخ
یاس از ترس علی نمیتونه اب بخوره بعد وصل بودی ب گوشیش
نمیدونم چرا فک میکنی گوشامون درازه؟!
سوختنی در کار نیست بانو
خوش باش
سوختنی در کار نیست بانو
خوش باش.
امیدوارم شخصیتی به اسم فاطمه یاسی واقعا در دنیای واقعی وجود داشته باشه چون اگر این شخصیت ساختگی باشه ، شما خیلی سنگ دلی ! چون من با تک تک پیام هاش ، اگر خوشحال کننده بود ، شاد می شدم و اگر درد و ناراحتی داشت ! کلی غصه می خوردم 😭
تازشم یاسی هم خیلی دوسش داشتم !
کی جواب قلبم رو میده!🥲
.
ببخشید ادایی من مجبور شدم که این پیام رو بدم چون اگر نمی دادم تبدیل میشدم به یک تومور غصه گوشه ی قلبم 💔😫
بیخی نیکا
یاد بگیر برا کسی غصه نخوری هیچکی ارزش نداره اجی🖤🙂
چشم خواهری
موافقم ، باید رو خودم کار کنم که احساساتم رو برای هر کسی خرج نکنم
سعی کنیم زود قضاوت نکنیم بانو
هم فاطمه یاس حقیقیه هم بنده ولی به امیدخدا شرمون رو کم میکنیم دیگه مزاحمتی از جانب ما برای شما پیش نمیاد
بچها از این لحظه به بعد دلم نمیخاد هیچ حرفی درمورد علی و یاس گفته بشه
اشتباه از خودمون بود و تموم شد و رفت پس بیخیالش
ما قبل علی و یاس بودیم پس بعد اوناهم همین جمع قشنگمون رو خواهیم داشت🙂♥
دقیقا
من کاراگاه سایتم خخخخ
علی لطفا تو توضیح بدت ببینم چی شدت؟
یاس چه ربطی به تو داره؟؟
علی لطفا تو توضیح بدت ببینم چی شدت؟
یاس چه ربطی به تو داره؟
اینجا چه خبره؟
شوک شوک شوک
یاس همون دکتر علیه😐
امکان نداره 🤣🤣
چه جوری به همچین چیز چرتی پی بردین؟
به جون تو به جون بچم اومدم اینجا بگم شرط بندی رو باختم روح از تنم جدا شد😂
آتنا میگه والا من تا صد سال سیاهم پی نمی بردم
کور ک نیستی چشم داری ادمین هم هسی برو شماره زیر جیمیلارو چک کن
اینوووو نمیدونم سکته کنم یا ب خل بازیای تو بخندم
هم زمان هر دوتاشو انجام بده😂
نه جدی الان من موندم یعنی یاس متاهل نبود؟😐یا پسره اومده خودشو دختر جا زده؟ یا دختر بوده اومده پسر شده
اصلا من برم که غذام رو گاز موند
نگو که تومور داره
حداقل تو رمان کسی چیزیش نشه دور و اطرافم اندازه کافی هسس
گز خودمون؟
نه جدیدالورود تنهام
سلام گلم
خوش اومدی من ادا ام میتونی دیگه خودتپ اینجا تنها فرض نکنی من رفیقتم😎♥
سلام عزیزم خوبی؟
مرسیییی مهربون ❤ ❤
اصل میدی؟ 🥰
حتما
من ادا ام پونزده سالمه از کرج
و تو؟ 😊💛
خوشبختمم
منم غزل 19 تهران😘
خوشبختم💛
خوش اومدی
خواننده رمان هستی؟
چون توی چت روم ندیدمت
اره رمانتو از همون اول میخونم ولی خب قبلشم گاهی میومدم چت روم ولی پیام ندادم اونجا تا حالا
حتما بیا خیلی خوش میگذرت و خوشحال میشیم به جمع ما بپیوندی😃💛
چون کسیو نمیشناختم نمیومدم 😁
مرسی مهربون❤
خواننده نانشناس هر وقت
وقت داشتی تو یک از پارتای قبلی رمانم کامنت بزار کارم واجبه
تو حرف بزن من آرومم
اینجوری بیشتر عصبی میشم که حرف نمیزنی
۰
پاسخ
هیچی یکی اومده بود گند بزنه به اعصابم که زد همین
چی میگی بلای جون ؟؟؟؟ چرا پشت سرهم برای خودت میبریرو میدوزی؟ پارت قبلی ادا برام کامنت گذاشته بود که نوا چاقوم رو گرفته بیا ازش بگیر داشتم برای اون میگفتم آبجیم رو اذیت نکن
درخواست کی؟ میشه درست حرف بزنی هردفعه ازت میپرسم درست جواب نمیدی
.
.
هیچی هیچی
الکی یه حرفی زد تو بیخیالش شو
ادا انسان باش درست توضیح بده ببینم نوا چی میگه؟🤨🤨🤨
ور ور اضافی میکنه😐
د اگه بگمت که میخاین دعوا راه بندازین😐
تو حرف بزن من آرومم
اینجوری بیشتر عصبی میشم که حرف نمیزنی
ور ور اضافی میکنه😐
د اگه بگمت که میخاین دعوا راه بندازین😐🙂
اداجان خواهرمن باهم حرف میزنیم دعوایی نداریم
بیا پارت ۴ رمان بهت بگم
نویسنده یه نظر درباره کامت های انتقادی که دادن توی پارتای قبلی
اول اینکه هر کسی هنر نوشتن از روی یه داستان واقعی و نداره تو آدم پر دل و جرعتی بودی که اینجوری ریسک کردی و هرکسی همنمیپسنده من نه دوستتم نه چیز دیگه فقط اینجا رمان میخونم و باید بگم اگه از روی واقعیته و شخصیت ها واقعی و تو هیچی و عوض نکردی قشنگه
دقت کردی فیلمای بر اساس داستان واقعی هم خیلیا نمیپسندن؟
به نسبت خودش خوبه
مرسی
ولی فقد بعضی یکه کلام ها و بعضی از داستان واقعیته عزیزم 💚
اره در کل که از تایمت لذت ببر سید
حاجی پشمام مگه از رو واقعیته ؟
نویسنده دمت گرم
اگه اونی که این داستان و از روی زندگیش نوشتی میاد اینجا و کامنت ها رو میخونه خواستم بگم من جای تو نیستم که بفهمم چی میکشی از زندگیت هم خبر ندارم چه درد ها و سختی هایی میکشی و شاید بعضی وقتا درکت نمیکن ولی …
ما با هر نفس کشیدن به سمت مرگمیدویم شاید الان تو شرایطی باشی که هیچ و حرف و متن و سخن انگیزشی و آرزوی سلامتی یا هر چیز دیگه ایی نتونه حالت و بهتر کنه یا کسی درکت کنه
پس از لحظه هات نهایت استفاده رو کن شاید یه نفر که تو کما باشه و دکترا ازش قطع امید کردن به زندگی برگرده ولی یه بچه ۱۰ ساله شاید بخاطر پردین آبنبات تو گلوش خفه شه و بمیره
سو از چیزای که داری لحظه هایی که میگذرونی آدم های دور برت لذت ببر و این تایم و باهاشون زندگی کن چون هیچ کس از فردای خودش خبر نداره
باتشکر 😂🚬
قشنگ بود
اصن اوففف قربون شما سید
سید؟😂
ستونم قابل قبول تره ؟😂
این بهتره😂
سید؟😐🔪جوووون داشت😂
حالا شما عصبانی نشو
بجوونیش رحم کن اون چاقورو بزار کنار
نونونو اعصاب ندارم یکیتونو میکشما
تو شاد زود بهم پی بده کارت دارم واجبهههههه
manam12345
آمدم امدم
آقا علی میخای عمل کنی؟یا چی چ خبره؟
؟؟؟؟؟
میخای چیکار کنی ک ریسکش بالاس؟؟؟
چه اهمیتی داره؟
نمیگی دیه؟
ادا سگی چیزی دنبالت کرده ؟بابا یکم آروم تر پیش برو
😐
آنقدر داداش داداش کردید دلم داداش بزرگ تر خواست🥺🔪کوفت نگیرید اصلا گمشید قهرم باعاتون🥺میرم پیش فاضل جونم
اره برید واسه منم یه دادا بزرگتر پیدا کنید اینقدر به بچه های مردمنگمداداش 😂
من داداش میخام🥺موهاشو بکنم
همینی که هس فشااار بقول😎🤣
ادا تو بهش گفتی؟
نه بخدا اع😐
باشه قبول کردم چرا قسم میخوری بچه
اخه من برا چی باید بهش بگم😐😂
یکم فک کن برا چی باید بهش بگم؟ 😂😂
الان ک بهش گفتم میفهمی