رمان گرداب پارت 179
1 دیدگاه
سوگل غمگین سرش رو به تایید تکون داد: -اره..سامیار برام تعریف کرده..گفت که مسموم شدی و مجبور شدن بیمارستان بستریت کنن..بعدم شاهین پیدات کرده…. سورن سرش رو به نشونه ی منفی تکون داد: -نه مسموم نشده بودم.. سوگل یکه خورده نگاهش کرد: -پس چرا بیمارستان بودی؟..سامیار…