رمان گرداب پارت 178

4.5
(2)

 

 

سورن هم لبخند زد:

-خداروشکر..باید همه چی رو برام تعریف کنی..

 

-حتما..اما اول تو..دوست دارم کل این مدتی که نبودی رو برام بگی…

 

سورن دست دراز کرد و لپش رو کشید:

-چشم..برات تعریف میکنم..هرچند زیاد خوشایند نیست اما حالا که دوست داری بدونی برات میگم…

 

سوگل با ذوق تشکر کرد و همون لحظه صدای سامیار از تو هال بلند شد:

-سوگل من دارم میرم..

 

سوگل با عجله از روی صندلیش بلند شد و قبل از اینکه از اشپزخونه بیرون بره، سامیار پشت اپن ظاهر شد….

 

شلوار کتون مشکی و پیراهن طوسی رنگ تنش کرده و یک کت اسپرت مشکی هم روش پوشیده بود…

 

سوگل لبخندی بهش زد و نگاهش رو از موهای مرتبش گرفت و به چشم هاش خیره شد…

 

تو دلش قربون صدقه ش رفت و جلوی سورن نتونست مثل همیشه با صدای بلند قربون قد و بالاش بره…

 

راه افتاد سمتش و سامیار از همونجا رو به سورن گفت:

-کاری چیزی داشتی زنگ بزن بهم..

 

سورن هم از جاش بلند شد و گفت:

-باشه حتما..ممنون..

 

بهش نزدیک شد و از همون پشت اپن دستش رو به طرف سامیار که این طرف اپن بود دراز کرد و باهم دست دادن….

 

سامیار دستش رو محکم فشرد و گفت:

-حواست به سوگل باشه..

 

سورن هم مردونه دست سامیار رو توی دستش بالا پایین کرد و گفت:

-خیالت راحت..

 

 

 

از هم خداحافظی کردن و سورن برگشت پشت میز نشست و سامیار راه افتاد سمت در و سوگل هم دنبالش رفت….

 

سامیار کیفش رو روی جاکفشی گذاشت و کفش هاش رو پوشید و چرخید سمت سوگل که پشت سرش ایستاده بود….

 

سوگل دست دراز کرد و یقه ی کتش رو مرتب کرد و لبخند زد:

-مواظب خودت باش..

 

سامیار هم یک دستش رو روی گونه ی سوگل و دست دیگه ش رو روی شکم برامده ش گذاشت و گفت:

-تو هم همینطور..کاری داشتی زنگ بزن..

 

سوگل با لبخند سرش رو تکون داد و سامیار گونه ش رو نوازشی کرد و جلوی شکمش خم شد…

 

بوسه ای به شکمش زد و همونجا رو به دخترش گفت:

-مامانو اذیت نکنیا..اروم همونجا بشین و شیطونی نکن تا بابا بیاد…

 

سوگل اروم خندید و دستش رو روی سر سامیار کشید و با لحن بچگونه ای گفت:

-چشم بابایی..

 

سامیار بوسه ی دیگه ای به شکمش زد و با لبخند صاف ایستاد…

 

دست هاش رو دور سوگل حلقه کرد و تو اغوشش گرفت و سرش رو خم کرد، بوسه ای به گردنش زد و گفت:

-فعلا..

 

سوگل هم گونه ش رو بوسید و از هم جدا شدن و گفت:

-خدانگهدارت..موفق باشی..

 

سامیار به سختی دل کند و کیفش رو برداشت و از خونه زد بیرون…

 

سوگل با لبخند به در بسته شده نگاه کرد و زیرلب گفت:

-به خدا که اگه چاره داشت سرکارم نمیرفت..

 

 

 

سری تکون داد و برگشت سمت اشپزخونه و سورن رو دید که مشغول جمع کردن میز بود…

 

به طرفش رفت و گفت:

-نکن سورن..من جمع میکنم..تو برو توی سالن تا من بیام..

 

سورن سرش رو به منفی تکون داد و به کارش ادامه داد:

-نه کاری نداره جمع میکنم..تو دوتا چایی بریز برامون…

 

سوگل فنجون هایی که سورن داخل سینک گذاشته بود رو سریع شست و بقیه ظرف های صبحانه رو گذاشت تا بعدا بیاد بشوره….

 

دوتا فنجون رو برد سمت چایی ساز و مشغول چایی ریختن شد…

 

کارش که تموم شد، قندون و کمی شکلات هم داخل سینی گذاشت و به سورن نگاه کرد که کار اون هم تموم شده بود….

 

سینی چایی رو برداشت و دوتایی رفتن داخل سالن..

 

سوگل فنجون چایی سورن رو روی عسلی کنارش گذاشت و فنجون خودش رو هم برداشت و روبه روی هم نشستن….

 

لبخندی به سورن زد و گفت:

-من سرتا پا گوشم تا حرف هات رو بشنوم..

 

سورن از هیجان و کنجکاوی سوگل خنده ش گرفت و گفت:

-تو که فضول نبودی..

 

-فضولی نیست کنجکاویه..دوست دارم بدونم چه اتفاق هایی برات افتاده..بیشتر از همه مشتاقم بدونم چطور با پرند و مادرش اشنا شدی….

 

سورن فنجون چاییش رو برداشت و جرعه ای نوشید و لبخندش اروم اروم محو شد…

 

نگاهش رو به فنجون تو دستش دوخت و با کمی مکث گفت:

-اینو میدونی روزهای اخری که اینجا بودم تو بیمارستان بستری شدم؟…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x