رمان دالاهو پارت 14
ابرو هام بالا پرید. این اوج نامردی بود. با قهر پشتم رو بهش کردم. – یهو بگو نمی خوای بوسم کنی دیگه واسه چی بهونه های بنی اسرائیلی میاری! دست به سینه شد. – کار نشد نداره؛ دخترم از باباش یه چیزی می خواد منم در عوض باید یه درخواستی داشته باشم به هر حال. سمتش