رمان عشق ممنوعه استاد پارت 169
تموم عمارت رو در عرض چند دقیقه زیر پا گذاشتن ولی انگار آب شده و به زمین رفته باشه هیچ خبری ازش نبود از شدت استرس و خشم زیاد پشت پلکم شروع کرده بود به تند تند پریدن باورم نمیشد جلوی چشمم فرار کرده باشه با یادآوری اتفاقای دیروز و اومدن اون دختره لگد محکمی به گلدون کنار پام