رمان حورا

رمان حورا پارت 193 4.3 (195)

8 دیدگاه
            معاینه کردنش و سونوگرافی‌اش زیاد طول نکشید، اما همان چند دقیقه هم وقتی صدای قلب ان کوچک چند ماهه را شنیدم، بغضم را نتوانستم کنترل کنم!   حتی اشک وحید هم پیدا بود، اما خندید و پنهان کرد! زیبا بود، بعد از هزاران مشکلی…
رمان حورا

رمان حورا پارت 192 4.3 (186)

7 دیدگاه
            نفس عمیقی کشید، سری به تایید تکان داد و درب سمت خودش را باز کرد: _ پس بفرمایید، کیمیا چکاپ داره، بعدش یه جایی هست بریم بهتون نشون بدم!   خوشحال از اینکه در معاینه‌ی کیمیا همراهم کرده بودند، به دنبالشان پیاده شدم: _…
رمان حورا

رمان حورا پارت 191 4.3 (197)

9 دیدگاه
            با دیدنم از همدیگر فاصه گرفتند: _ بریم…   بعد از برداشتن کلید همراه همدیگر بیرون زدیم، وحید ماشین داشت، عقب نشستم و کیمیا جلو… با اینکه اصرار داشت عقب کنار من بنشیند اما وحید با گفتن اینکه کنارش باشد خیالش راحت‌تر است قانعش…
رمان حورا

رمان حورا پارت 190 4.4 (197)

14 دیدگاه
            پرتقال را پوست کندم و با برش‌های دایره‌ای کنار هم چیدمشان، سیب را هم قاچ قاچ کرده کنارش چیدم. روی مبل مقابل تلویزیون نشستم و مشغول خوردن شدم، تا جایی ک در جریان بودم کسی خانه نبود!   دو روزی از تماس ان مردک،…
رمان حورا

رمان حورا پارت 189 4.4 (222)

14 دیدگاه
            کمی نگاهم کرد و سپس در همانجا لب زد:   _ تا وقتی اسم من تو شناسنامه‌ته، تا وقتی من بهت محرمم، هیچ مردی حق نداره مزاحمت شه و اذیتت کنه!   _ خودت چی؟ خودت مرد نیستی؟   از دهانم پرید، اذیت و…
رمان حورا

رمان حورا پارت 188 4.3 (222)

5 دیدگاه
            قباد با توپ پر به سمتم قدم برداشت، آنقدر سریع و غیرمنتظره بود که حتی نمیشنیدم ان سمت خط، مردک چه میگوید!   موبایل را از دستم کشید و در گوشش گذاشت، خشمگین بود، انگاری حرف‌هایم را شنیده باشد! _ چی میخوای تو؟ نگفتم…
رمان حورا

رمان حورا پارت 187 4.3 (231)

5 دیدگاه
            تماس را قبل از قطع شدنش وصل کرده غریدم: _ بفرمایید جناب همدانی؟   کمی سکوت بود، انگار انتظار این برخورد سخت را نداشت، با مکث کوتاهی پاسخ داد:   _ سلام خانوم، خوب هستی شما؟   صورتم چین افتاد از لحنش، چرا هیچ…
رمان حورا

رمان حورا پارت 186 4.3 (203)

4 دیدگاه
            آنقدر فکرم درگیر شرایط بارداری‌ام بود، که حتی فراموش کردم از دکترم راجع به آزمایش قباد بپرسم! دیگر انرژی بالا رفتن از آن پله‌ها را هم نداشتم، ترجیحم این بود که قبل از رفتنم، بار دیگر بیایم و راجع به ان حرف بزنم…  …
رمان حورا

رمان حورا پارت 185 4.2 (203)

5 دیدگاه
            لب‌هایم را با زبان خیس کردم، باید میگفتم که راه چاره‌ای مقابلم بگذارد: _ خانم دکتر، ممکنه نتونم جلسات رو مرتب بیام!   متعجب نگاهم کرد: _ یعنی چی؟ پس میخوای چیکار کنی؟   شانه بالا انداختم: _ قراره یه مدت از خونه دور…
رمان حورا

رمان حورا پارت 184 4.4 (171)

8 دیدگاه
            با صدای در چشم گشودم و به مراجعه کننده‌ای که خارج شد چشم دوختم، شکم بزرگش، و مردی که از روی صندلی‌ها برخاست و به کمکش رفت، بغض کردنم بخاطر تغییر هورمون‌ها بود دیگر، نه؟   چشم گرفتم قبل از اینکه اشک بچکد. از…
رمان حورا

رمان حورا پارت 183 4.4 (186)

6 دیدگاه
            تاکسی گرفتم، هرچند مسیر کوتاهی بود، اما پیاده میشد گفت بیست دقیقه راه بود، نمیدانم یعنی، زیاده روی بود رفتارم؟ داشتم سخت میگرفتم؟   هرچه که بود حساسیتی عجیب پیدا کردم، حرف‌های دکتر سونوگرافی مدام در سرم تکرار میشد و گوشزد میکرد، سالها دلم…
رمان حورا

رمان حورا پارت 182 4.3 (217)

2 دیدگاه
          کمی دیگر دقت کرد: _ یعنی چی این خانوم دکتر؟ ممکنه بچه ناقص شه؟   لبخندی زد: _ نه، یعنی هنوز زوده برای تصمیم راجع به این موضوع، باید ازمایشات و مراحل غربالگری رو پیش ببری ببینیم چی میشه، اما دارم میگم که، بخاطر ضعفی…
رمان حورا

رمان حورا پارت 181 4.3 (194)

2 دیدگاه
            با خوشحالی در اغوشم کشیدمش: _ ممنون کیمیا، برات جبران میکنم…   خندید و متقابلاً در اغوشم گرفت: _ دیوونه نشو دیگه، چه جبرانی؟ به جای اون همه کار خوبی که کردی برام، تازه باید ازت ممنون باشم که نزد به سرت بچه‌ی داداشمو…
رمان حورا

رمان حورا پارت 180 4.2 (226)

10 دیدگاه
          شانه بالا انداختم: _ خب، پرخور شدم، خواب‌آلود…یه بار هم حالت تهوع که البته بعد از این بود که فهمیدم.   شانه‌هایش افتاده شد، انگار ناراحت باشد: _ چیشد؟ کیمیا؟   نگاهش را با دلخوری به زمین دوخت: _ حیف داداشم، حیف اون که گیر…
رمان حورا

رمان حورا پارت 179 4.2 (216)

6 دیدگاه
            میگویم بدبخت که میشوم، منظورم واضح است، تا به دنیا امدن بچه نگهم میدارد، چرا؟ چون طلاق زن باردار باطل است… از این رو هم، وقتی کودکم به دنیا بیاید، با طلاق و گرفتن حضانت کودکم من از این خانه پرت میکند.   دیگر…