رمان”ســهم من از تو”پارت65
15 دیدگاه
گیج نگام میکنه… – هان؟ – هان و زهرمار ! – اهل شوخیم نیستی بگم داری شوخی میکنی سگ مصب! فقط نگاش میکنم فحش ناجوری میده و میپرسه: – تو آدرس خونهی برادرتو نداری؟ خون سرد میگم: – ندارم – خب چرا؟ چرا مرتیکه روانی؟ – دعوای بدی…