رمان صیغه استاد پارت 8910 ماه پیش14 دیدگاه لبخند زدم و با مهري كه طي همين چند ساعت به دلم افتاده بود، جواب دادم: عاصي چيه؟! اين بچه ها همه شون نعمت خدائن. ياسمنم كه…
رمان صیغه استاد پارت 8812 ماه پیش5 دیدگاه لبخندي روي لبام نشست و درست همون لحظه، صداي گريه دوتا از فرشته هاي بهشت بلند شد. رها كه مونده بود سمت كدومشون بره، نگاهي بهم…
رمان صیغه استاد پارت 871 سال پیش39 دیدگاه از سرويس بهداشتي خارج شدم و موهام و با كش خودم دم اسبي بستم. از توي كوله ام، ليپ گلاسي كه رنگ صورتي ملايم داشت بيرون آوردم و روي…
رمان صیغه استاد پارت 861 سال پیش32 دیدگاه سرش و بين دستاش گرفته بود و موهاي خوشگلش، اسير پنجه مردونه اش شده بود. سريع جلو رفتم و جلوش زانو زدم. مچ دستاش و توي دستام گرفتم…
رمان صیغه استاد پارت 851 سال پیش46 دیدگاه به ترتيبي كه كنار هم وايساده بودن، شروع كرد به معرفي كردنشون. – اين خانما حنانه، رها و فرزانه هستن. منم لعيام البته اينجا بچه ها و دخترا…
رمان صیغه استاد پارت 841 سال پیش20 دیدگاه دلم مي خواست تو شرايطي كه به خاطر منِ بي عرضه ي بي دست و پا قراره حرص بخورم اونجا نباشم. دلم مي خواست آب شم برم تو زمين…
رمان صیغه استاد پارت 831 سال پیش29 دیدگاه بگردم دور صدات كه اين طوري خسته است هامونم! حالا من بدون شنيدن صدات چه جوري زندگي كنم؟! در و باز كردم و داخل رفتم. روي تختش دراز كشيده…
رمان صیغه استاد پارت 822 سال پیش27 دیدگاه – اگه تو اين خونه كسي سليطه و تازه به دوران رسيده باشه شك نكن خود تويي كه فكر مي كني امثال ساغر كلفت تو و دختر فلجتن. مي…
رمان صیغه استاد پارت 812 سال پیش23 دیدگاه با خنده برگشتم سمتش و خواستم حرفی بزنم که اجازه نداد و لبش و روی لبم گذاشت. خشک شدم! احتمالا هامون الان نمیدونست زن و مادر زنش توی حمومن؛…
رمان صیغه استاد پارت 802 سال پیش18 دیدگاه – مگه بهت ادب ياد ندادن كه در نمي زني مياي تو؟! نمي دونستم بايد چي كار كنم. پا دري جلوي اتاق كه رنگش سرمه اي بود، با شير…
رمان صیغه استاد پارت 792 سال پیش33 دیدگاهبدنم از زمين جدا شد و حس مي كردم كسي داره تكونم ميده. دلم مي خواست از خواب وحشتناكي كه توش دوباره به خيانت متهم شده بودم و همه چيزم…
رمان صیغه استاد پارت 782 سال پیش37 دیدگاهتنم مثل كوره آتيش داغ بود و ترس تو عمق جونم ريشه كرده بود. بلوز آستين بلند و از تنم در آوردم و حالا با تاپ مشكي حس مي كردم…
رمان صیغه استاد پارت 772 سال پیش18 دیدگاهاختيار دستام دست خودم نبود كه پايين بيارمشون و نگاه از فرم لباش بگيرم. به جاش انگشت شستم و روي گونه اش كشيدم و دست مردونه اش استخوون دستم و…
رمان صیغه استاد پارت 762 سال پیش33 دیدگاه– من كاري ندارم با اينكه اين دختره رو از كدوم جوب پيدا كردي كه الان سه متر زبون درآورده. وظيفه اش اينه كه كنيزيِ گيتي من و بكنه نه…
رمان صیغه استاد پارت 752 سال پیش25 دیدگاهسمت مبل بردتم و بدن يخ زده ام و روي مبل گذاشت. بهش فرصت ندادم از جاش تكون بخوره و سريع سرم و روي قلبش گذاشتم. آخ كه صداي قلبش…