رمان قایم موشک پارت 56 بهمن در 8:01 pm5 دیدگاه سرشو میچرخونه و چشمای خمارشو بهم میدوزه. – من الان دقیقاً چه غلطی میتونم بکنم؟ بی اختیار چشمام تر میشه. راست میگه. هیچ کاری از دست هیچ…
رمان قایم موشک پارت 42 بهمن در 8:45 pm4 دیدگاه دست به سینه و طلبکار، به زن روبروش نگاه میکنه. زن صاحب مزون با تعجب به قیافهی میرغضبی دیارا زل میزنه. من پیش قدم میشم و…
رمان قایم موشک پارت 329 دی در 8:45 pm1 دیدگاه مصنوعی میخندم. – چیزی نشده دایی جان… سایه دیدم احساس کردم گربه اومده داخل. امیر نفسش رو صدادار بیرون میفرسته و مثلا با خیال راحت میگه:…
رمان قایم موشک پارت 227 دی در 8:45 pm7 دیدگاه درحالی که یه صدایی توی مغزم میگه: – حالا وقتشه شمر بازی های این همه سالش رو رو کنی. دوستانه لبخند میزنم. – پس الان…
رمان قایم موشک پارت 125 دی در 11:11 am1 دیدگاه (دیارا) پشت اپن میایستم و همونطور که دستم رو زیر چونهم زدم، به مراسم مضحک راه انداخته شده نگاه میکنم. دایی میگه: – ما که…