رمان گلادیاتور پارت 205
اما گندم نظری کاملاً مخالف نظر نسرین داشت ……………. او هر کجا که نسرین را می دید امکان نداشت نتواند این دختر را بشناسد . ـ اما من تونستم تو رو درجا بشناسم . برام سخت نبود . نسرین سری تکان داد و فنجانی برداشت و برای خودش چایی ریخت