رمان عشق تعصب پارت 16 5 (2)

3 دیدگاه
پی در پی داشتم نفس عمیق میکشیدم اما این بغض لعنتی داشت خفه ام میکرد نباید جا میزدم نباید میزاشتم رسوا بشم من بهادر رو از قلبم مینداختم دور اون مال من نبود دیگه باید این رو قبول میکردم ، از دستشویی خارج شدم که صدای آشنایی داشت میومد: _من…
وبسایت رمان برتر

وبسایت رمان برتر 0 (0)

4 دیدگاه
وبسایت جدید رمان برتر ایجاد شد دوستان تو این وبسایت رمان های کامل و خواندنی گذاشته میشه آدرس وبسایت رمان برتر http://www.romanbartar.com
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 15 3.5 (2)

بدون دیدگاه
تموم مدت ساکت نشسته بودم خبری از اون دختره داخل ماشینش نبود صدام رو صاف کردم و گفتم: _پس دوست دخترت کجاست !؟ با شنیدن این حرف من نیم نگاهی به سمتم انداخت و خیلی بیتفاوت گفت: _کار داشت شرکت موند چطور !؟ با شنیدن این حرفش دندون قروچه ای…
رمان تدریس عاشقانه

رمان تدریس عاشقانه پارت یک 2.7 (6)

9 دیدگاه
  دستم و زیر چونم زدم و با لذت به استاد ترم جدید نگاه کردم. پری سقلمه ای به پهلوم زد و گفت _مثل اینکه حسابی چشم تو گرفته ها…لابد الان داری خیالبافی می کنی.بین این همه کشته مرده تو شانسی نداری رفیق! آهی از سر لذت کشیدم و گفتم…
رمان فقط برای من بخون

رمان فقط برای من بخون پارت اول 3.8 (4)

بدون دیدگاه
فقط برای من بخون نویسنده : mansi1982  ژانر : عاشقانه ، همخونه ای    رو سنگ قبر اب ریختم گلهای که خریده بودمو پرپرکردم این جا خونه ی مادرم بود مادری عزیز ونمونه مادری عاشق مثل تمام مادرای ایرانی مادری که 4ماهه منو تنها گذاشته و رفته پیش پدرم و…

رمان عشق تعصب پارت 14 5 (3)

3 دیدگاه
  با دیدن برگه شکایت نامه حس کردم رنگ از صورتم پرید باورم نمیشد بهادر به این زودی اقدام کرده و از من شکایت کرده بود هنوز بهت زده به برگه شکایت خیره شده بودم که صدای آریا از پشت سرم اومد: _بهار چرا نمیای داخل چیشده کی دم در…

رمان عشق تعصب پارت 13 3.7 (3)

5 دیدگاه
  بهادر خسته و عصبی گوشه خیابون نشسته بود نمیدونست دیگه باید کجا رو دنبال بهار بگرده اما داشت به این باور میرسید که بهار واقعا ترکش کرده تا حالا هیچوقت گریه نکرده بود غرورش بهش این اجازه رو نمیداد حتی موقعی که عشقش رو نسبت به بهار نادیده گرفت…

رمان عشق تعصب پارت 12 5 (1)

2 دیدگاه
  آریا بهم خیره شد و با صدای صاف و رسایی گفت: _ذهنت رو اصلا درگیر این چیزا نکن رویا هم واقعیت ها رو بشنوه حق رو به تو میده تو داخل هیچکدوم از اینا مقصر نیستی الانم نمیخواد اینجا بشینی زانوی غم بغل بگیری پاشو برو اتاقت! به چشمهاش…

رمان عشق تعصب پارت 11 4.5 (2)

6 دیدگاه
  _ یه روزی پشیمون میشی بابت تموم حرف هایی که بهم زدی اما اون روز من هیچوقت تو رو نمیبخشم مطمئن باش بابت امروز پشیمون میشی با شنیدن این حرف من سرش رو بلند کرد نگاه عمیقی بهم انداخت و با صدای خش دار شده ای گفت: _ لخت…

رمان عشق تعصب پارت 10 3 (2)

3 دیدگاه
  بعد از رفتن بهادر سوگند و آرتین رو به شیلا خدمتکاری که آریا استخدام کرده بود سپردم و به سمت آریا که داخل سالن نشسته بود حرکت کردم کنارش نشستم و گفتم: _آریا به سمتم برگشت بهم خیره شد و لب زد _جان _معذرت میخوام _تو چرا داری معذرت…

رمان عشق تعصب پارت 9 5 (1)

2 دیدگاه
  _ بهادر لطفا اینکارو باهام نکن چرا من رو عقد کردی صیغه نامه رو باطل میکردی مگه نگفتی من هرزه ام مگه نمیگی هرزه ای مثل من لیاقت نداره حتی خدمتکار زن تو باشه پس دست از سرم بردار بزار برم بی هوا مشت محکمی تو صورتم کوبید که…

رمان عشق تعصب پارت 8 4.7 (3)

3 دیدگاه
  نمیدونستم چی داره تو ذهنش میگذره با ترس روی تخت خوابیدم که به سمت کمد رفت دوتا دستبند آورد و اومد به سمتم با وحشت بهش خیره شدم و گفتم: _میخوای چیکار کنی بهادر !؟ پوزخندی بهم زد و گفت: _چیه ترسیدی !؟ با التماس بهش خیره شدم و…
رمان تقلب

رمان تقلب پارت یک 5 (1)

1 دیدگاه
نام رمان : تقلب نویسنده : f_javid به نامش، به یادش و در پناهش می کنیم آغاز – ما…ما…ن… ماشینه رو افتادین… ای ول… – مرگ، دختره احمق، کر شدم! این چه جیغی بود؟ فکر کردم مُردی. چت شد یهو؟ – بلیط دبی رو افتادی شازده، فردا بلیط نگرفته نمی…

رمان عشق تعصب پارت 7 4 (4)

بدون دیدگاه
  حالت چشمهاش وحشتناک شده بود با ترس بهش خیره شدم و گفتم: _بهادر برو کنار تو حالت خوب نیست. انگار صدام رو نمیشنید چون بدون توجه به من دستش به سمت شلوارم رفت و کار خودش رو انجام داد توجهی به جیغ زدن و تقلا التماس های من نکرد…